مجله قبسات ، زمستان 1382 و بهار 1383 ،شماره 30و31، ص 103
______________________________________
حسين طباطبايى از معدود دانشمنداني بودند كه با بهرة وافر از مكاتب سينوي، صدرایی و لطایف عرفانی از سویی و مواجهه با اندیشههای نوین مغرب زمین به ویژه تفكر ماركسیسم از سوی دیگر، كوشیدند تا راه را برجویندگان حقیقت، هموارسازند و گامی نو، در مسیر تابناك دانش بردارند. آنچه در این نوشتار میآید، كوششی در تبیین دیدگاه استاد شهید در این باره است.
فیلسوفان مسلمان غالباً برآنند كه ماهیت اشیا همان طور كه در بیرون از ذهن موجود است، در ذهن هم موجود میشود با این تفاوت كه نحوة وجود شان در بیرون و درون ذهن، یكسان نیست و همین انتقال ماهیت است كه توجیهگر مطابقت علم ما با جهان خارج است استاد در اینباره میگوید: تنها از طریق رابطة ماهوی است كه میتوان به ارزش و اعتبار علم و مطابقت آن با معلوم قائل شد و الزاما همة كسانی كه به ارزش و اعتبار علم قائلند، چارهای ندارند از اینكه نظریة ارتباط ماهوی را بپذیرند و اصولا طرز تفكر به اصطلاح رئالیستی منحصرا در گرو همین نظریه دربارة وجود ذهنی است. (مطهرى، 1376: 265)
و لكن این توجیه با دو اشكال روبهرو است كه مطابقت را با مشكلی جدی مواجه میسازد.
اشكال اوّل: ماهيت نزد بسياري از فیلسوفان (طرفداران اصالت وجود)، امری اعتباری بوده و بهره ای از واقعیت ندارد (بنا بر معنای شایعی كه از اعتباری بودن ماهیت وجود دارد)، پس انتقال امری كه واقعیت خارج از ذهن را تشكیل نمی دهد به چه معنا است؟ به عبارت دیگر آنچه كه بیرون از ذهن است، وجود است و ماهیت، برداشتی از واقعیت است، وجود خارجی هم كه قابل انتقال به ذهن نیست، پس پل ارتباطی ذهن و خارج فرو میریزد و ارتباطِ با خارج قطع میشود. همچنین اگر ماهیت، اصیل پنداشته شود، از آنجا كه واقعيت خارجى، به ذهن منتقل نمیشود، پس انطباق، مشكل میشود.
اشكال دوم: بنا بر عقیدة اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، ماهیت حد وجود است. همچنین برای هر مرتبهای از مراتب طولی و عرضی وجود، حد و ماهيتي ويژة همان مرتبه هست كه با حد مرتبة ديگر متفاوت است و هيچ موجودي در حد و ماهيت با موجود ديگر يكسان نیست تا آنجا كه برخي از فیلسوفان، هر فرد از افراد یك نوع را، صاحب ماهیتی متفاوت با فرد دیگر همان نوع دانستهاند. حال چنانكه وجودِ خارجي و وجود ذهني چيزى، دو مرتبه از وجود او باشند، چگونه میتوانند حد و ماهیتی یكسان داشته باشند؟ و در صورت تفاوت ماهیت این دو مرتبه، چگونه میتوانیم صور ذهنی را منطبق بر واقعیات جهان خارج بدانیم؟ چرا كه ديگر ميان صورتهاي ذهني و واقعيات خارجى، یكنواختی و یكسانی در وجود یا ماهیت باقی نمیماند.