• لیست فهرست خالی می باشد
/90

اندیشه ، سال دوم ، شماره ششم ، ص 58

________________________

 

در دههِ پنجاه نیز که جریانهای سیاسی برای نیل به اهداف خود به طرح یک سلسله مسائل فکری پرداختند دوباره مسائل معرفتشناسی ذهن استاد را به خودجلب کرد. در واقع یک سلسله ضرورتها موجب شد تا ایشان برخی مباحث معرفتشناسی را در لابلای درسهای "شناخت"، "نقد مارکسیسم" و "شرح مبسوط منظومه" بیان کنند. البته در درسهای منظومه که قبل از این تاریخ در دانشگاه ارائه شد، توجه به این مسأله را ملاحظه می کنیم. واین امر نشانگر آن است که توجه به این مسأله فقط به جهت برخی ضرورت های اجتماعی نبوده است.

هرچند در اصول فلسفه و روش رئالیسم برخی آراء علامه طباطبائی را شرح کردند، اما درآن بحثها از بیان برخی آراء خود دریغ نورزیدند، لذا نباید ایشان را فقط شارح اندیشههای علامه طباطبائی دانست. علاوه برآنکه دربحث اعتباریات اختلافنظرهایی با علامه طباطبائی نیز دارند.

در بحثهایی که استاد مطهری درزمنیه مسائل معرفتشناسی مطرح کرده به نقد و تحلیل برخی از آرای متفکران غربی پرداخته است. نقد اندیشههای دکارت، جان لاک، بارکلی، هیوم، کانت و هگل در میان آثار ایشان آشکار است. دراین نقد و تحلیلها هدف ایشان این نیست تا همه اجزای نظام معرفتشناسی. فیلسوفان را مطرح نماید، چراکه درصدد آن نبودند تا آثاری را در باب معرفت شناسی این فیلسوفان به رشته تحریر بکشانند. هدف اساسی استاد تبیین نقطه ضعفهای اساسی و محوری این متفکران بوده و این که هر یک از این نظامهای معرفتی به گونهای سراز شکاکیت در میآورند. و در نتیجه امکان معرفت را از آدمی سلب میکنند.

درواقع شکاکیت درمقابل شناخت و معرفت قرار دارد و فردشکاک عناصر سه گانه معرفت را نفی میکند.

بر اساس مبانی شکاکیت.

1) نمیتوان ادعا کرد که قضیهP مطابق با واقع است.

2S ( به مطابقتP با واقع باور ندارد.

3S (دلیلی برای باورداشتن بهP ندارد.

هرچند استاد مطهری به همه شاخ و برگهای شکاکیت و استدلالهای گوناگون آن نپرداخته است، اما با نقد و تحلیل مبانی فکری این فیلسوفان نشان داده که چگونه


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری