/90

فصلنامه پژوهش های فلسفی - كلامى،سال هشتم شماره اول، صفحه 136

    ناخواندهای به نام فلسفه غرب شده است. از آن زمان تاكنون چندین هزار كتاب، مقاله و پایاننامه درباره چهرهها، نحلهها و موضوعهای مربوط به این فلسفه در ایران تالیف یا ترجمه شده و سایتها و وبلاگهای فراوانی نیز در اینترنت، به اندیشههایی پرداخته اند كه هر یك بهگونهای با فلسفه غرب پیوند خورده است و هر روز نیز بر گستره این آثار افزوده می گردد.[1] علاوه بر این، امروزه در بسیاری از مجامع دانش­گاهی و حوزوی ایران نیز رشتههای مربوط به فلسفه غرب دایر شده و هر سال دهها دانشجو و طلبه به بررسی اندیشه فیلسوفان غربی و سیر تحولات انجام پذیرفته در تاریخ این فلسفه میپردازند. به دلایل گوناگون و با نگاهی به روند طی شده، میتوان گفت كه میزان ارتباط و آشنایی جامعه ایرانی و نخبگان آن با فلسفه غرب، در آینده شتابی بیشتر، بیابد.

 

 

انس و آشنایی با این فلسفه درایران، همواره تاثیرهای بسیاری در ابعاد مختلف فرهنگی ، بیشتر در سطح نخبگان و اندیشمندان می گذارد. از آن­جا كه این فلسفه محصول فرهنگ، تمدن و جامعهای است كه از جهات مختلف با جامعه ما تفاوتهایی گاه بنیادین دارد، نمیتوان به ورود آن بی توجه بود. كمتوجهی به مباحثی درباب چرایی و چگونگی رویارویی با فلسفه غرب ،از كاستی های نظام آموزشی ما درباره این فلسفه است. دانشجویان بسیاری چندین سال به فراگیری این فلسفه میپردازند، بدون آن­كه بیاموزند در این فرآیند چه نكتههایی را باید در نظر بگیرند و یا فراگیری این فلسفه چه ضرورتی دارد و از آن چه انتظارهایی باید داشت. به باور نگارنده، فراگیری و توجه به این نكتههای مقدماتی گاه از فراگیری خود مباحث فلسفی مهمتر و


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری