/90

شماره ٩٢ > قله پارسایی(شرح حال شیخ محمد حسین مطهری پدر شهید مطهری) صفحه: 108

محلي به منبر رفتند و براي ختم مجلس از ملاّي محلّ كه منبريِ معروفي بود، خواستند حاضران را به فيض برساند. او كه شيخ مهدي نام داشت، پذيرفت و پس از يك ساعت روضه خواني از محمدعلي خواست به منبر رود؛ ولي او نپذيرفت.

تا شب سوم اين تقاضا تداوم يافت؛ در اين حال، خان كه در اين مجلس حضور داشت، خطاب به شيخ مهدي گفت كه اين همه خواهش لزومي ندارد. شايد صاحب مجلس راضي نباشد!

با اين گفته ها، محمدعلي از جاي خويش برخاست و با نهايت آرامش، بر فراز منبر رفت و پس از مقدماتي بيان داشت: "آيا اين مجلس از آن خان محله است يا صاحب اصلي حضرت ابا عبد اللّه عليه السلام است؟ اگر اين علمهاي سياه و اسامي مبارك امام حسين عليه السلام و يارانش كه بر در و ديوار نصب گرديده و اين تشكيلات براي احياي مراسم سوگواري خامس آل عباعليه السلام برپا شده، ديگر خان محل چرا در امور دخالت مي كند!" او با اين عبارات، خان را سخت مورد نكوهش قرار داد و سپس روضه اي پرهيجان براي مردم خواند و از منبر پايين آمد.

مردم فريمان كه دل خوشي از خان محلّ نداشتند، از اين برخورد دليرانه آخوند محمدعلي شادمان گشتند و از او خواستند هر شب به منبر رود و با سخنهاي آموزنده اش اهالي را آگاه كند. رفته رفته شرايط به گونه اي گرديد كه با روشنگريهاي وي، خان محلّ تسليم خواسته مردم گشت و از رفتارهاي زورگويانه خود دست برداشت.

چند مدتي كه سپري شد، آخوند محمدعلي خواست به مشهد بازگردد؛ امّا مردم گفتند: "اجازه نمي دهيم؛ زيرا وجود شما براي فريمان بسيار مفيد است." و به دنبال آن قطار شتري به مشهد فرستادند و تمامي لوازم زندگي وي را همراه زن و فرزندانش به فريمان آوردند. بدين گونه، اين روحاني براي ايفاي مسئوليتي جديد در فريمان ماند و در آنجا موقعيت اجتماعي و فرهنگي خوبي به دست آورد و اهل محل به او اشتياق ويژه اي


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری