• لیست فهرست خالی می باشد
/90

فصلنامه پژوهشهای قرآنی ،شماره18-17، ص 58

هابز مى گويد:

«منظور من از آزادى آن است كه در برابر هركارى كه انسان، طبق قانون طبيعى مى خواهد انجام دهد، ممانعتى وجود نداشته باشد؛ يعنى مانع و رادعى بر سر راه آزادى طبيعى نباشد، جز آنچه براى خير جامعه و دولت ضرورت دارد.»(2)

همو در اثر ديگر خود مى نويسد:

«آزادى چيزى جز نبود مدافع و بازدارنده حركت نيست».(3)

2. آزادى مثبت؛ اين معنى از آزادى برخاسته از تمايل فرد به اقتدار و اختيار داشتن در حوزه فردى خود سرچشمه مى گيرد; به گونه اى كه در زندگى و تصميماتى كه مى گيرد مختار بوده و از هيچ عامل بيرونى تأثير نپذيرد.

بسيارى از فلاسفه غربى به هنگام بحث از آزادى شكل منفى آن را اراده كرده اند، ولى همگى براين نكته اتفاق دارند كه نبايد آزادى افراد به ديگران و جامعه صدمه برساند.

جان استوارت ميل مى نويسد:

«ما بايد آزاد باشيم كه نقشه زندگانى خود را به هر نحوى كه متناسب با خصلتمان بود بكشيم و هر طورى كه دلمان خواست كار كنيم، تنها به اين شرط كه مسئول عواقب اعمال خود باشيم و تا موقعى كه آن اعمال ضررى به همنوعان نمى زند ـ حتى در مواردى هم كه نحوه رفتارمان در نظر ديگران ابلهانه، سرسخت يا اشتباه جلوه كند ـ بايد از كارشكنى هاى مخالفان مصون و در امان باشيم.» (4)

هابز نيز در تعريفى كه از آزادى ارائه مى دهد اين شرط را درنظر داشته كه آزادى افراد نبايد ناسازگار با (خير جامعه و دولت) باشد.

شهيد مطهرى همپاى باور به اهميت و نقش آزادى در رشد و تكامل حيات انسانى، در مقام تعريف آزادى مى نويسد:

«آزادى يعنى جلو راه موجود زنده را نگيرند، پيش رويش مانع ايجاد نكنند. بشر بايد در اجتماع از ناحيه ساير افراد اجتماع، آزادى داشته باشد، ديگران مانعى در راه رشد و تكامل او نباشند، او را محبوس نكنند، به حالت يك زندانى در نياورند كه جلوى فعاليتش گرفته شود، ديگران او را استثمار نكنند، استخدام نكنند، استعباد نكنند، يعنى تمام قواى فكرى و جسمى او را در جهت منافع خودشان به كار نگيرند.»(5)


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری