/90

مجله معرفت، شماره 68، ص 88

می توانند در کنار هم با تمسّک به اسلام و کنار گذاشتن اختلافات، که دشمن کینه توز به آن ها دامن می زند، با هم متحد شوند و پناهگاه یکدیگر باشند. تا آنجا که مطالعات نشان می دهد، علی رغم آن که آثار فراوانی در حوزه تفکر و اندیشه این دو دانشمند منتشر شده، ولی کسی به گونه تطبیقی، به مطالعه آن ها نپرداخته است. از این رو، به سبب اهمیت موضوع، به گونه ای تطبیقی این دو متفکر مصلح مورد مطالعه قرار گرفتند تا پاسخ این سؤال معلوم گردد که عوامل انحطاط مسلمانان از دیدگاه شهید مطهّری و شیخ محمّد عبده کدام هایند و راه کارهای عملی هریک از آن ها در جهت رفع انحطاط چه چیزهایی است؟

انحطاط مسلمانان

با مطالعه آثار اسلامی، به این نکته پی می بریم که اسلام برای احیای بشر نازل شده است. از نظر اسلام، انسان غیرمسلمان مرده است، اگرچه از نظر فیزیکی زنده باشد. ویژگی اسلام دمیدن روح حیات بر کالبد بی جان فرد و جامعه است. بنابراین، مسلمان واقعی و جامعه ای که احکام اسلام در آن جاری باشند، هرگز منحط نخواهند شد. ولی جامعه ای که دین در آن مغفول واقع شود و یا به گونه ای ناقص و یا تحریف شده جریان یابد، آن جامعه مرده است، و به قول شهید مطهّری، گزاف نخواهد بود اگر گفته شود: دین نیز در آن جامعه مرده است.(2) حضرت علی علیه السلام در شأن حضرت حجّت علیه السلام می فرماید: «یُحیی میت الکتابِ و السّنّةِ»؛(3) در روزگاری که کتاب و سنّت مرده اند حضرت آن ها را زنده خواهد کرد؛ با اجرای اسلام واقعی در جامعه ای مرده، آن جامعه زنده می شود. در این صورت، می توان ادعا کرد اسلام نیز در آن جامعه زنده شده است.

اگر بتوانیم ثابت کنیم علت انحطاط مسلمانان اسلام نیست، بلکه مسلمانان در اثر غفلت از اسلام این چنین گرفتارند، یکی از شبهات اساسی که از سوی غربی ها بر مسلمانان القا می شود، یعنی شبهه ای که علت بدبختی مسلمانان را دین معرفی می کند و راه سعادت را کنار گذاردن دین دست کم از حوزه امور اجتماعی می داند، برطرف خواهد شد. همچنین پاسخی خواهد بود به کسانی که می گویند: تنها راه توسعه، غرب گرایی و اقتباس دقیق از غرب در تمامی زمینه ها است.

شهید مطهّری و عبده با ایمان به توان اداره جامعه از سوی اسلام، بر این باورند که وضعیت کنونی جوامع اسلامی محصول عملکرد مسلمانان است، نه نتیجه اسلام؛ اسلام طالب سعادت، رفاه و خوش بختی برای تمام بشریت است و تنها راه خروج از این گرداب، احیای فکر دینی و بازگشت به اسلام اصیل است. چنان که هر دو نفر نسخه غربگرایان مبنی بر طی مسیر غرب در فرایند توسعه را رد می کنند و در عین حال، معتقدند: باید از نقاط مثبت این تمدن استفاده کرد.

عوامل انحطاط مسلمانان از دیدگاه شهید مطهری

1. خلافت

از دیدگاه شهید مطهّری، یکی از عوامل انحطاط مسلمانان انحراف جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله از جایگاه واقعی خویش است. وقتی مسلمانان بدون توجه به فرامین الهی و بدون توجه به دستورات و سفارش های پیامبر صلی الله علیه و آله در خصوص جانشینی پس از آن حضرت، در «سقیفه» جمع شدند و افراد نالایق را بر منصب بزرگ و الهی قرار دادند، در واقع زوال جامعه اسلامی آغاز شد. این زمامداران نالایق و بی سواد از یک سو، بسیاری از اصول اسلام را تعطیل کردند، بسیاری از عقاید مرده و نیمه مرده جاهلی را دوباره احیا نمودند و از سوی دیگر، به کشورگشایی های بی حساب و کتاب پرداختند که نتیجه آن سرازیر شدن انبوه غنایم جنگی به مدینه بود؛ چنان که تقسیم بسیار ناعادلانه آن ها گسترش شکاف طبقاتی و تشکیل طبقه مرفّه بی اعتنا به فرایض اسلام را در پی داشت.

شهید مطهری می گوید: «مسلّما یکی از علل این امر حوادثی است که در اوضاع اجتماعی مسلمین ابتدا به وسیله دستگاه های خلافت پدید آمد و بعد دنبال شد... یک جامعه طبقاتی درست شد که با منظور اسلام ابدا وفق نمی داد و جامعه منقسم شد به یک طبقه فقیر که نان خود را به زحمت می توانست به دست آورد و یک طبقه مبذّر و مغرور... وضع زندگی عمومی وقتی شکاف بردارد، زمینه برای اجرا و عمل به دستورها باقی نمی ماند.»(4)

2. تحجّر

با ملاحظه آثار شهید مطهری، درمی یابیم که ایشان توجه خاصی به مسأله «تحجّر» و «التقاط» نموده، و آن ها را از عوامل بسیار مهم در انحطاط جوامع اسلامی برشمرده است.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری