/90

 

فروغ اندیشه، شماره دهم ويازدهم،ص26

 

«معرفت نفس،مفتاح خزائن ملکوت است به حکم من عرف نفسه فقد عرف ربه»آنکه حق معرفت به نفس،روزیش شده،فیلسوف است چه اینکه فلسفه معرفت انسان،به نفس خود است و معرفت نفس،امّ حکمت است»2

شناخت حقیقت و وصول بدان که غایت حکمت و عرفان است؛معرفت نفس است«آنکه خود را نشناخت،چگونه دیگری را میشناسد.»3

آنکه از صحیفه نفس خود آگاهی ندارد،از کدام کتاب و رساله طرفی میبندد.4و به کدام واقعیت و حقیقت دست مییازد مگر نه این است که

«العارف من عرف نفسه فأعتقها و نزّهها عن کل ما یبعّدها

»5(عارف کسی است که نفس خود را شناخت و آن را آزاد کرد و از هرآنچه که دورش میکند،پاک گردانید.)

مردی بنام مشاجع از رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله)پرسید:6 -یا رسول اللّه حق چیست؟

-شناخت نفس.

-راه موافقت حق چیست؟

-مخالفت نفس

-طریق خشنود ساختن حق چگونه است؟

-خشم بر نفس

-راه اطاعت از حق چیست؟

-سرپیچی از هوای نفس

-طریق یاد حق چیست؟

-از یاد بردن نفس

-طریق نزدیک شدن به حق چیست؟

-دوری از نفس

-راه دستیابی به این امور چیست؟

-کمک خواستن از حق بر ضدّ نفس.

اکنون شما را به دو دسته روایات توجه داده که به ظاهر با هم تنافی دارند؛یک دسته روایات درباره کرامت نفس و عزت و عظمت آن و شناخت قدر آن و مدارای با آن سخن گفتهاند و دسته دیگر آن را نزدیکترین و سرسختترین دشمن انسان برشمرده و مبارزه و جهاد با آن را سبب نجات و سعادت به حساب آوردهاند.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری