قبستان، سال هشتم، تابستان1382، ص204
مقصود آن است كه ديگران نبايد آزادي فرد را سلب كنند. به گمان استاد، اين كه در فقه اسلامي به حق آزادي اشاره نشده، به اين جهت بوده كه فوق حق دانسته شده است.
علت اينكه در فقه اسلام در ميان حقوق، نامي از حق آزادي نيست، اين نيست كه در اسلام به حق آزادي معتقد نيستند؛ بلكه آزادي را فوق حق ميدانند؛ پس اعتراض نشود كه چرا آزادي جزء حقوق اولية طبيعي در اسلام نام برده نشد.2
حق، هم به اموري كه خارج از وجود انسان است تعلق ميگيرد، و هم هر چيزي كه براي امر ديگري پديد آمده، منشأ حق است؛ براي مثال موجودات طبيعي كه براي انسان آفريده شدهاند يا مغز كه براي فكر كردن يا زبان كه براي بيان آفريده شدهاند، همه منشأ حق هستند.
هم حق و هم مالكيت از اموري است كه به اشيأ خارج از وجود انسان تعلق ميگيرد. همانطور كه نميشود انسان مالك نفس خود باشد نميتواند بر نفس خود حق باشد؛ بنابراين انواع آزاديها هيچ كدام حقي و بهرهاي نيست كه آدمي بخواهد از چيزي بردارد؛ بلكه بهرهاي است كه از خودش ميبرد. معناي حق آزادي يعني كسي حق ندارد كه آزادي مرا از من سلب كند ...؛ ولي در مورد حق ميتوان گفت: لزومي ندارد كه بر چيزي يا بر كسي باشد. هر چيزي كه براي چيزي به وجود آمده باشد منشأ حق است ...؛ پس در مورد حق، شرط نيست كه به خارج از وجود انسان تعلق داشته باشد. بلي، همانطوري كه در متن آمده، حق بر نفس معنا ندارد؛ ولي حق بر انجام يك عمل خاص ميتواند باشد.3
رابطة حق و تكليف
در مقابل حق، تكليف قرار دارد كه آن نيز مانند حق، مبناي خارجي و واقعي دارد و اين مبنا را مصلحت مينامند.
تكليف از لحاظ ماهيت مغاير است با مصلحت واقعي؛ ولي حق مجعول از لحاظ ماهيت، متحد است با مصلحت واقعي؛ يعني چون در طبيعت اين، حق موجود است، در تشريع نيز موجود است.4
حق و تكليف ملازم يكديگرند. هر جا حقي باشد، تكليفي همراه آن است؛ براي مثال، اگر زن حقي بر گردن شوهر خود دارد، شوهر نيز مكلف است تا آن حق را ادا كند. يا اگر شخص «الف» از شخص «ب» مقداري پول طلب دارد يعني شخص «الف» محق است، شخص «ب» به پرداخت بدهي خود تكليف دارد. استاد مطهري هم با توجه به سخنان امام علي7 حق و تكليف را دو روي يك سكه ميداند:
فَالحَقُّ أَوسَعُ الأَشيَأِ فِيالتَّوَاصُفِ وَ أَضيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ لاَ يَجرِي لِأَحَدٍ اًِلاَّ جَرَي عَلَيهِ وَ لاَ يَجرِي عَلَيهِ اًِلاَّ جَرَي لَهُ.5
از نظر استاد، حق، محدود است. اينكه انسان داراي حقوق است، به معناي نامحدود بودن آن نيست: