/90

مشكاة، شماره ي 86، بهار 1384،ص86

مطرح می کند و می کوشد اثبات کند که نظریه فطرت بسیاری از معضلات کلامی را حل می کند و معیاری در تشریح رفتارها و آموزه های دینی است. جاودانگی دین اسلام، حل نسبیت گرایی اخلاقی، مبانی انسان شناسی و... در گرو اثبات این نظریه است.

فطرت انسانی، بیان کننده

الگوی انسان اسلامی

 

آنچه از نوشته های کی یر کگارد (Kier kegard)، هایدگر (Heidegger) و یاسپرس (Yaspers)، از پیشروان نهضت فکری اگزیستانسیالیسم برمی آید انسان به هنگام تولد استعدادی بیش نیست و نمی توان برای او ماهیتی فرض کرد، انسان آزاد است و هر قید و صفتی که انسان را مقید سازد مخالف آزادی است(1). آمپریستهایی همچون هیوم و جان لاک نیز معتقدند هیچ معلومی در انسان نیست و هر چیز را انسان از خارج دریافت می کند. اینان معتقدند همه چیز آموختنی است.

 

استاد مطهری ضمن تبیین اندیشه نحله های مکتب اگزیستانسیالیسم می گوید آنها به حکم اینکه فطرت را مخالف آزادی می دانند با هر امر سرشتی مخالف هستند و چنین می پندارند که هر نوع امر سرشتی بر ضد آزادی است، پس انسان فاقد هرگونه طبیعت و ماهیت است و در نتیجه فاقد فطرت؛ بنابر این انسان وجود دارد و سرشت و فطرتی ندارد(2).

 

از نگاه این مکتب، خود حقیقی انسان این است که هیچ خود نداشته باشد و هر خودی که برای انسان فرض شود برای او، ماهیت و سرشت قائل شده ایم، حال آنکه انسان موجودی بی سرشت و بی ماهیت است(3). استاد مطهری الگوی انسان اسلامی را عصاره همه موجودات و خلیفه خداوند بر روی زمین معرفی می کند. موجودی که دارای خلافت تکوینی است، دارای اختیار، قدرت و آزادی است و هیچ امری آزادی او را مخدوش نمی سازد. وی معتقد است انسان اسلامی، موجودی است برگزیده از طرف خداوند، نیمه ملکوتی و نیمه مادی، دارای فطرتی خداآشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، ملهم با خیر و شر، دارای ظرفیت علمی و عملی نامحدود، از شرافت و کرامتی ذاتی برخوردار و در برابر خدای خودش وظیفه دار است(4). استاد می کوشد ثابت کند انسان عکس العمل محیط یا لوح نانوشته نمی باشد، بلکه چراغی است که در او فروغ الهی به نام فطرت وجود دارد که شخص می تواند در آن روغن شریعت و زیت خدایت بریزد و این شعله را پر نورتر و پر فروغ تر کند. از منظر ایشان اين


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری