/90

قبسات / سال نهم/ زمستان1382 و بهار 1383/ ص: 70

 

نهايي خود را نيافته است و بر انديشهوران فرض استكه راه آن استاد فقيد را پي گرفته، موضوع را مانند استاد جدّي تلقّي كنند. بيترديد اگر از حضورش محروم نميشديم، بهرهاش را در پيشبرد اين موضوع خطير، وافر ميساخت. رضوان خدا بر او باد.

واژگان كليدي: شناخت، مطهري، واقعنمايي علم، صور ادراكي، معرفتشناسي، مطابقت ذهن و خارج.

اهميّت شناخت

مرحوم، استاد مطهري از مصاديق عالمان آگاه به زمانه بود كه مسائل و موضوعات فلسفي و كلامي مورد نياز جامعة زمان خود را به خوبي تشخيص ميداد و بر راهگشايي در آن موضوعات اهتمام ميورزيد. با اينكه مسألة شناخت، در فلسفةاسلامي مسألة اصلي به شمار نميآمد (مطهري، 1404: ص 256)، آگاهانه اين موضوع را به صورت موضوع اصلي فلسفههاي نو مورد موشكافي قرار ميداد (همان، 1367 ‹الف : ص 17)، و معتقد بود كه تفكيك فلاسفه به دو اردوگاه رئاليسم و ايده آليسم، ناشي از بينش آنها در امر شناخت است (همان، 1368: مقالة دوم).

مسألة اصلي يا امكان شناخت خارج

نخستين و مهمترين مسأله در مبحث شناخت، امكان شناخت است به اين معنا كه انسان در جايگاه شناسنده، آيا به واقعيات خارجي دست مييابد يا نه، و شناختهايي كه در اختيار انسان است تا چه حد قابل اعتماد است (همان، 1367 ‹ب : ص 18). به تعبير ديگر، آنچه به صورت علم، درون انسان حاصل ميشود، چه وضعيتيدارد. آيا مانند درد و لذّت، امر دروني صرف است و ارتباطش با خارج دور است يا رابطهاي اكتشافي و آگاه كننده وحكايتگر در اينجا وجود دارد. (همان، 1404: ص 264) در اين زمينه، متفكّران بسياري، صاحب مكتب ونظرية خاص هستند كه استاد مطهري به برخي موارد در مكتوبات خود اشاره كرده است؛ از جمله جان لاك، هيوم،كانت، هگل (همان، 1407: ص 276 ـ 271) و يا پيرهون (pyrrhon) و غزالي و دكارت (همان، 1367 ‹ب : ص 18ـ 22). استاد همچنين شكّاكان جديد و قديم و حسگرايان و عقلگرايان را مورد توجّه و بررسي قرار داده است (همان، 1368: ص 149ـ 164).

موضوع امكان شناخت در فلسفة اسلامي به طور عمده ذيل عنوان وجود ذهني بررسي شده و گسترش يافته است؛ البتّه وجود ذهني در دنياي اسلام مسألة جديدي است؛ براي مثال در كتابهاي فارابي (م . 339) حتّي لفظ وجود ذهني به كار نرفته است تا چه رسد كه بابيتحت اين


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری