/90

حکومت اسلامی / سال نهم/ شماره اول / صفحه:83

ایشان به مشروعیت تركیبی و دوگانه «الهی ـ مردمی» میاندیشید؟ و آیا وی ماهیت حكومت اسلامی را ولایت میدید یا آن را به وكالت تفسیر میكرد.

 

در پاسخ این پرسش، دیدگاه یكسان و هماهنگی وجود ندارد. شرح كنندگان اندیشه سیاسیِ شهید مطهری، هر یك با استمداد از قرائن مختلف و تكیه بر آثار بر جای مانده از او، به گونهای نظریه ایشان را شرح و تفسیر كردهاند؛ برخی بر این باورند كه مبنای فكری اندیشه سیاسی شهید مطهری را، نه مشروعیت الهی به تنهایی میتوان دانست و نه صرفا آن را مشروعیت مردمی میتوان محسوب كرد، بلكه دیدگاه اصلی او را مشروعیتی تركیبی تشكیل میدهد. ارائهكنندگان این پاسخ با استناد به برخی از آثار گفتاری و نوشتاریِ این شهید عزیز، در كتابهایی چون «علل گرایش به مادیگری» و «سیری در نهجالبلاغه» و به ویژه كتاب «پیرامون انقلاب اسلامی»، معتقدند:(1)

 

«بر مبنای مشرعیت الهی ـ مردمی، میتوان نخستین جوانههای نظریه ولایت انتخابی مقیده فقیه را در آثار استاد شهید مرتضی مطهری قدسسره مشاهده كرد. وی كه در كتاب علل گرایش به مادیگری، سومین علت گرایشهای مادی را نارسایی برخی مفاهیم سیاسی ـ اجتماعی میشمرد، معتقد است عدهای به طرفداری از استبداد سیاسی، برای تودههای مردم، در مقابل حكمران، حقی قائل نشدند، در نتیجه میان اعتقاد به خدا و اعتقاد به لزوم تسلیم در برابر حكمران، ملازمهای برقرار شد و قهرا ملازمهای پدید آمد میان حق حاكمیت ملی و بیخدایی. در حالی كه از نظر فلسفه اجتماعی اسلام، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حكومت مطلقه افراد نیست بلكه تنها اعتقاد به خداست كه حاكم را در مقابل اجتماع مسؤول میسازد.(2)

 

وی همچنین در كتاب سیری در نهجالبلاغه، ایمان به خدا را زیربنای اندیشه عدالت و حقوق ذاتی مردم میداند.(3) و بالاخره، جمهوری اسلامی از نگاه مطهری قدسسره اینگونه تعریف میشود:

 

«كلمه جمهوری شكل حكومت پیشنهاد شده را مشخص میكند و كلمه اسلامی محتوای آن را. جمهوری اسلامی؛ یعنی حكومتی كه شكل آن انتخاب رئیس حكومت از سوی عامه است برای مدت موقت و محتوای آن اسلامی است.»(4) «ولایت فقیه به این معنی نیست كه فقیه خود در رأس دولت قرار بگیرد و عملاً حكومت كند. نقش فقیه در یك كشور اسلامی؛ یعنی كشوری كه در آن مردم اسلام را به عنوان یك

 


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری