/90

فرهنگ کوثر،ص49

 

خاک افتاد و بر زمین سجده کرد، من نزدیک رفتم ... برخاست و نشست و گفت: کیست که مرا از یاد پروردگارم مشغول ساخت . عرض کردم: من طاووس هستم ای پسر پیامبر! این زاری و بی تابی چیست؟ ما باید چنین کنیم که گناهکار و خطا پیشه ایم ... شما چرا با این نسب شریف و پیوند عالی در وحشت و هراس هستید؟ به من نگریست و فرمود:

 

«نه، نه، ای طاووس! سخن نسب را کنار بگذار، خدا بهشت را برای کسی آفریده است که مطیع و نیکوکار باشد هرچند غلامی سیاه چهره باشد; و آتش را آفریده است برای کسی که نافرمانی کند ولو آقازاده ای از قریش باشد . مگر نشنیده ای سخن خدای تعالی را: «وقتی که در صور دمیده شود، نسبت ها منتفی است و از یکدیگر پرسش نمی کنند» به خدا قسم! فردا تو را سود نمی دهد مگر عمل صالحی که امروز پیش می فرستی .» (1)

 

2 . فرزند خردسال زین العابدین علیه السلام در حالی که آن حضرت مستغرق عبادت است، از بلندی سقوط می کند و دستش می شکند . فریاد بچه، و زنهای خانه غوغا می کند و بالاخره شکسته بند می آید و دست بچه را می بندد . زین العابدین علیه السلام پس از فراغ از نماز - یعنی پس از بازگشت از این سفر آسمانی - چشمش به دست بچه می افتد و با تعجب می پرسد: مگر چه شده است که دست بچه را بسته اید؟! معلوم می شود این فریاد و غوغا نتوانسته است امام را از استغراق خارج کند . (2)

 

3 . شما می بینید آن پاک ترین پاکان لذتشان در این بوده که بیایند با خدای خودشان سخن بگویند، همه اش از تقصیر خودشان، از کوتاهی خودشان، از گناه - که گناه به نسبت ما ترک اولی است، از ترک اولی هم یک درجه بالاتر است - سخن بگویند . حسنات الابرار سیئات المقربین . دعای ابوحمزه را بخوانید، ببینید علی بن الحسین علیه السلام با خدای خودش چگونه حرف می زند؟ چه جور ناله می کند؟ انین المذنبین احب الی من تسبیح المسبحین، این دعای ابوحمزه، ناله علی بن الحسین است، یک خورده با این ناله آشنا بشویم، ناله این بنده


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری