مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 21، ص: 180
دو قرن نشاط و فعالیت داشته است هیچ ملتی در تاریخش نداشته است. این، دو قرن سکوت نیست، دو قرن نشاط است، دو قرن فعالیت است.
و راستی اینطور است. اگر شما تمام دوره ساسانیان حتی قبل از ساسانیان را در نظر بگیرید، همان دورهای که ایران از نظر سیاسی و نظامی در اوج عظمت بوده و با دولت روم رقابت میکرده است، میبینید ایرانی در تمام این دوره به اندازه نیمی از آن دویست سال دانشمند نداشته است. اتفاقاً این دو قرن، دوره آزادی ملت ایران است. نه اینکه بخواهم از حکومت عرب که همان حکومت بنی امیه است دفاع کنم.
آنها که از نظر ما وضعشان روشن است. در عین اینکه این مردم کثیف حکومت میکردند، ملت ایران از لحاظ علم و فرهنگ آزادیای داشته است که در قبل نداشته است.
حرف دیگری که این مرد میگوید راجع به زردشت است. میگوید: چطور شد اسلام که آمد، دین زردشت منسوخ شد و حتی الفبای پهلوی رفت و الفبای عربی جای آن را گرفت؟ باز میگوید: بعضی از مستشرقین شاید در اینجا بخواهند زور را مستمسک قرار بدهند ولی تاریخ نشان میدهد که ملت ایران دین زردشت را از روی رضا و رغبت رها کرد و با کمال رغبت دین اسلام را انتخاب نمود. بعد میگوید: حقیقت هم این است. ما که یک نفر خارجی هستیم و نه مسلمانیم نه زردشتی، وقتی قرآن را جلویمان بگذاریم، کتاب زند و پازند را، آثار زردشت را هم که میگویند مال زردشت است (و الّا زردشت آثار قطعی ندارد) جلویمان بگذاریم، میبینیم اصلًا با قرآن طرف نسبت نیست. اساساً قرآن یک کتاب زنده است. امروز هم یک کتاب زنده است و انسان خودش را از آن بینیاز نمیبیند. اما آثار زردشت چیزی نیست که قابل مطالعه باشد.
بعد میگوید: ایرانیان هزارساله که کور نبودند، از یک طرف قرآن را میدیدند و از طرف دیگر کتاب زردشت را؛ مشاهده میکردند که ایندو قابل مقایسه نیستند، قهراً قرآن را انتخاب میکردند. این خودش دلیل بر رشد ملت ایران است، دلیل بر این است که ملت ایران در عین اینکه به ملیت خودش علاقهمند بوده است ولی تعصب ملی چشم او را هرگز کور نکرده است، یعنی به خاطر تعصبات ملی پا روی حقیقت نمیگذاشتند. مسلّم از جنبه ملیت، ملت ایران با ملت عرب خوب نبودند.
معلوم است دو ملت و دو نژاد بودند. این، طبیعت بشر است. ما میبینیم مردم دو