شرح منظومه، ص: 368
قد ساوق اتّصال الشّخصیة | | لانّها الکون و ذا المهیة |
لیس اتّصال قابلًا ما قابله | | و نفسه و الجسم ذا ما ابطله |
فالجسم اذ فصلا فوصلا قابل | | فالباق فی الحالین فیه حاصل |
| | |
متّصل نفسی ذاتی، یا فصل کمّیت است
و یا صورت جوهری است.
اتّصال و شخصیت، همدوش و همراه یکدیگرند
زیرا شخصیت از قبیل وجود است و اتّصال از قبیل ماهیت.
اتّصال به هیچ وجه مقابل خود (انفصال) را نمیپذیرد
و همچنین خودش را و انفصال جسم را به کلّی معدوم نمیکند.
بنابراین، جسم چون فصل و وصل را قبول میکند
پس چیزی که در دو حالت مختلف باقی میماند در او، وجود دارد.
شرح: این ابیات، برهان معروف «فصل و وصل» را بیان میکند. قبلًا گفتیم که مدّعای مشّائین در برابر اشراقیین این است که جسمیت و جرمیت و به عبارت دیگر جوهر جسمانی که در ذات خود دارای اتّصال و امتداد سه جانبه است، به منزله پوششی است که بر موجود دیگری به نام «هیولی» پوشانیده شده است و آن موجود دیگر هیچگاه عریان ظاهر نمیشود یعنی نمیتواند عریان ظاهر شود. اکنون میگوییم حکمای مشّائی مدّعی هستند اینکه اجسام و اجرام، قابل فصل و وصلاند، یعنی اینکه یک جسم واحد متّصل مانند یک کاسه آب، فصل و انقسام میپذیرد و به صورت دو حجم آب در میآید یا وصل میپذیرد و دو کاسه آب را که روی هم بریزیم وحدت میپذیرند و مجموعا یک واحد متّصل و ممتد را به وجود میآورند، دلیل بر این است که جسمیت و جرمیت و اتّصال و امتداد جوهری، پوششی است بر روی یک جوهر دیگر و آن جوهر در حالی که فصل یا وصل میپذیرد، لباس خویش را میکند و لباس دیگری میپوشد و اگر جسم مرکب نبود یعنی اگر هر چه بود همین صورت جسمیه و امتداد و اتّصال جوهری بود هرگز فصل و وصلی در جهان صورت نمیگرفت، یعنی ممکن نبود جسم واحد متّصلی تبدیل به دو جسم متّصل شود و یا دو جسم متّصل به صورت یک جسم درآید. این بود اجمال این برهان.
تفصیل این برهان نیازمند به مقدّماتی است و قبل از آنکه آن مقدّمات را ذکر