/90

جهانبینی توحیدی، ص37

باز میگردد (أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ) «1» و به تعبیر دیگر جهان هستی، یک قطبی و یک کانونی و تکمحوری است.

رابطه خدا و جهان رابطه خالق با مخلوق یعنی رابطه علت (علت ایجادی) با معلول است، نه رابطه روشنایی با چراغ یا رابطه شعور انسانی با انسان. درست است که خدا از جهان جدا نیست «2»، او با همه اشیاء است و اشیاء با او نیستند (هُوَ مَعَکمْ أَینَ ما کنْتُمْ) «3» اما لازمه جدا نبودن خدا از جهان این نیست که پس خدا برای جهان مانند روشنایی برای چراغ و شعور برای اندام است. اگر اینچنین باشد خدا معلول جهان میشود و نه جهان معلول خدا؛ چون روشنایی معلول چراغ است نه چراغ معلول روشنایی. و همچنین لازمه جدا نبودن خدا از جهان و انسان این نیست که خدا، جهان و انسان همه یک جهت دارند و همه با یک اراده و یک روح حرکت و حیات

 

دارند. همه اینها صفات مخلوق و ممکن است، خداوند از صفات مخلوقین منزه است (سُبْحانَ رَبِّک رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یصِفُونَ) «4».

2. توحید صفاتی

توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر. توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هرگونه کثرت و ترکیب از خود ذات است. ذات خداوند در عین اینکه به اوصاف کمالیه جمال و جلال متّصف است، دارای جنبههای مختلف

______________________________

(1). شوری/ 53.

(2). لَیسَ عَنِ الْاشْیاءِ بِخارِجٍ وَ لا فیها بِوالِجٍ (نهجالبلاغه).

(3). حدید/ 4.

(4). صافّات/ 180.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری