• توحید
/90

توحید، ص307

خوبی را انتخاب کند. اما اگر راه بدی در وجود انسان بسته باشد و اگر به جای فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها «1» فقط «الْهَمَها تَقْویها» باشد، اگر میل به تقوا در انسان باشد ولی میل به فجور نباشد، آن تقوا دیگر تقوا نیست. تقوا آن وقت تقواست که انسان در حالی که میل به فجور و دعوت به فجور در او هست، تقوا و عدالت را انتخاب میکند. اطاعت کی محقق میشود؟ اطاعت در وقتی است که انسان، هم بتواند اطاعت کند و هم بتواند اطاعت نکند؛ اما در جایی که اجبارا باید کاری را انجام بدهیم، آن دیگر اطاعت نیست؛ اطاعت که نبود، مدح و ذمّی نیست؛ مدح و ذمّی که نبود، ثواب و عقابی نیست، تکلیفی نیست، قانونی نیست، اجتماعی نیست، انسانی نیست، هیچ چیزی نیست.

بنابراین اگر شیطان نباشد و اگر دعوت به بدی نباشد، عمل صالحی نیست. عمل صالح، صالح بودنِ خودش را از این دارد که نفس امّارهای هست و شیطانی هست و امکان رفتن هر دو راه (هَدَیناهُ النَّجْدَینِ) هست، ولی انسان از میان دو راه، این راه را انتخاب میکند.

مثال واضح آن زیاد است. مثلا دو نفر را در نظر بگیرید که یکی از آنها اساسا برایش امکان

دزدی نیست و آنچنان او را مراقبت میکنند که اصلا راه دزدی را بکلی بر او بستهاند؛ این شخص بیست سال خدمت میکند بدون اینکه یک دینار دزدی کرده باشد. و دومی راه دزدی به رویش باز است و راه صلاح هم به رویش باز است؛ هر سال میتوانست میلیونها از بودجه دولت دزدی کند، اما نکرد. هیچ کدام از این دو نفر دزدی نکردهاند، اما آیا اوّلی امین و دارای کمال است و به کمال نفسانی خودش رسیده است یا دومی؟ دزدی نکردن اجباری اصلا برای انسان کمال نیست.

بنابراین وجود شیطان از نظر نظام کلی [ضرورت دارد.] البته وقتی میگوییم نفس امّاره، به غرائز داخلی نظر داریم، و وقتی میگوییم ملَک و شیطان، به عنوان دو منبع برای الهامات و القائات خیر و شر میگوییم. در احادیث ما هست که برای قلب و دل انسان دو گوش هست: انَّ لِلْقَلْبِ اذُنَینِ «2»، از یک گوش همیشه ملَک به او القاء میکند که بیا کار خیر بکن، و از گوش دیگر شیطان به او القاء میکند که بیا

______________________________
(1). شمس/ 8.

                  (2). بحارالانوار، ج 63/ ص 206.

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری