• توحید
/90

توحید، ص308

کار شر بکن.

پس اگر واقعا شیطان و نفس امّارهای وجود نداشته باشد اصلا عمل صالحی وجود ندارد، و اگر عمل صالحی وجود نداشته باشد سعادتی که ناشی از عمل صالح است وجود ندارد.

یک سؤال

فقط یک سؤال باقی میماند و آن این است که این شیطان که وجودش برای زندگی و سعادت بشر «1» و برای اینکه بشر راه اختیاری خودش را طی کند ضرورت دارد، خودش برای خودش چطور [است؟] این مطلبی است که البته قرآن آن را توضیح نداده است و شاید هم اصلا توضیح دادنی نباشد. قرآن میگوید که طبیعت شیطان طبیعت آتشین است (خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ «2») و میگوید اساسا شیطان مثل انسان نیست که در او تمایلات مختلف باشد، بلکه در او جز همان تمایل به مسائل مربوط به شهوات و همانهایی که ما به اصطلاح «بدی» میگوییم- که بدی نسبی است- چیز دیگری وجود ندارد. بسیار خوب، شیطان به اصل خودش ملحق میشود که همان جهنم است؛ حال آیا در جهنم همانطور که اگر یک انسان برود معذّب است، او هم معذّب است؟ یا بهشت او همان جاست؟ این دیگر رازی است که کسی که میگوید إِنِّی کفَرْتُ بِما أَشْرَکتُمُونِ [در جهنم چه حالی دارد!]

مولوی داستان خیلی عجیبی را آورده که بسیار شیرین است. میگوید معاویه خواب بود، شیطان آمد بیدارش کرد و گفت: نماز دارد قضا میشود، بلند شو نمازت را بخوان! معاویه گفت: تو

دیگر چرا دعوت به نماز میکنی؟! (قصه خیلی مفصل است و آخرش به سرشکستگی معاویه تمام میشود) شیطان گفت تو تازه خدا را شناختهای، ولی ما از قدیم میشناختیم:

ما هم از مستان این مِی بودهایم

 

ساکنان درگه وی بودهایم

آب رحمت خوردهایم اندر بهار

 

روز نیکو دیدهایم از روزگار

 

 

 

 

______________________________
 

(1). همین زندگی بشر هم او را از عالم ملائکه جدا کرد.

(2). اعراف/ 12.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری