توحید، ص310
تمایلات نفسانی که خودش کافی است برای اینکه ما را بیچاره کند، آیا شیطانی هم لازم است باشد، یا اینکه این مسأله جنبه استعاره دارد؟ و اگر شیطان وجود دارد جنسش چیست؟ آیا یکی است یا زاد و ولد میکند؟
استاد: من در ضمن عرض خودم متوجه این نکته بودم، ولی شاید درست توضیح ندادم. شیطان آن طوری که قرآن معرفی میکند، موجودی است که از باطن بر انسان تسلط دارد؛ یعنی به اصطلاح در طول ماست نه در عرض ما؛ یعنی شیطان زائد بر همین غرائز شهوانی چیزی ندارد و همینها از ناحیه شیطان میآید. تعبیر من این بود که گفتم آن منبعی که اینها از آن منبع میآید. نه این است که الآن برای خواندن ما به شر و فساد دو عامل وجود دارد: یکی هواهای نفس ما، و دیگری شیطان، که بگوییم «یک عامل کافی بود و دیگر این عامل دوم چرا میآید؟!» بلکه همانطوری که در کارهای خیر (یعنی الهامات خیری که در ما هست) ملائکه یک عامل ثانوی در مقابل تمایلات خیردوستانه ما نیستند بلکه آنها عاملِ عاملند یعنی منابعی هستند که این الهامات را به وجود میآورند، [شیطان هم یک عامل ثانوی در مقابل الهامات شر نیست و منبعی است که این الهامات را به وجود میآورد.] گفتم که در حدیث آمده است که دل انسان دو گوش دارد: از گوش راستش ملک میآید الهام خیر میکند و از گوش چپش شیطان میآید الهام شر میکند. نه اینکه ملک یک عامل ثانوی است برای دعوت به خیر (در مقابل فطرت الهی که در انسان هست و در مقابل انبیا) و نه اینکه شیطان یک عامل ثانوی است در مقابل هواهای نفس، بلکه ملک و شیطان عاملِ عاملند. آن مخزن و منبعی که هواهای نفسانی را در ما میدمد، شیطان است؛ پس او عامل جداگانهای نیست. و چون نقش هواهای نفسانی برای انسان، بیشتر از نقش دعوتْ نیست و هیچ وقت اینها عامل اجبارکننده نیستند و راه تسلط شیطان هم همان هواهای نفسانی است، همیشه انسان خودش را در مقابل دو میل مختلف میبیند و در میان این دو میل مختلف یک راه را انتخاب میکند.
جنود شیطان همین هواهای نفسانی است. قرآن میگوید: إِنَّهُ یراکمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ «1» شیطان و قبیل او (که تقریبا همان معنای قبیله را میدهد) [شما را میبینند.] در بعضی جاها تعبیر ذرّیه (فرزندان) را هم دارد (البته فرزند هر چیزی به تناسب
______________________________
(1). اعراف/ 27.