• سیری در سیره نبوی
/90

 

سیری در سیرۀ نبوی، ص94

نگاهی به اطرافش میکند و میگوید: «الا تَرَوْنَ هذَینِ؟» این دو تا را نمیبینید با این لباسهای کهنه مندرسشان و با این دو تا چوب خشک که به دست گرفتهاند؟! اصل مسأله برایشان مسلّم است که اینها پیروزند، تازه آمدهاند با من شرط میکنند که اگر میخواهی بعد هم عزیز باشی و به خاک مذلّت نیفتی بیا اسلام بیاور.

حال منطق فرعون چیست؟ «فَهَلّا الْقِی عَلَیهِما اساوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ» اینها اگر به راستی چنین آیندهای دارند، پس این سر و وضعشان چیست؟ پس کو طلا و جواهرهاشان؟ پس کو تشکیلات و تشریفاتشان؟ علی علیه السلام میگوید: «اعْظاماً لِلذَّهَبِ وَ جَمْعِهِ وَ احْتِقاراً لِلصّوفِ وَ لُبْسِهِ» به نظرش پول خیلی بزرگ آمده و لباس ساده کوچک آمده. با خودش فکر میکند این اگر راست میگوید و با یک مبدأ الهی ارتباط دارد، آن خدایش بیاید به او ده برابر ما گنج و جواهر و دبدبه بدهد. پس چرا ندارد؟.

بعد [اشاره میکند] به فلسفه اینکه چرا خدا پیغمبران را این گونه مبعوث میکند و همراه آنها از این تجهیزات ظاهری و تشکیلات و قدرتهای برو و بیا و پول و جواهر نمیدهد. میگوید: اگر خدا اینها را بدهد دیگر اختیار در واقع از بین میرود.

اگر ایمانِ جبری در کار باشد همه مردم میآیند ایمان میآورند ولی آن دیگر ایمان نیست. ایمان آن است که مردم از روی حقیقت و اختیار [گرایش پیدا کنند] و الّا- تعبیر خود امیرالمؤمنین است- خدا میتواند حیوانات را مسخّر اینها قرار بدهد (که بهطور نمونه برای سلیمانِ پیغمبر این کار را کرد)، مرغها را مسخّر اینها قرار بدهد و وقتی که این دو نفر نزد فرعون میآیند، مرغها از بالای سرشان حرکت کنند، حیوانها آنها را تعظیم کنند تا دیگر هیچ شکی برای مردم باقی نماند و اصلًا اختیار به کلی از بین برود. میفرماید در این صورت «لا لَزِمَتِ الْاسماءُ مَعانِیها» این ایمان دیگر ایمان نیست. ایمان آن ایمانی است که هیچ نوع جبری در کار نباشد. معجزه و کرامت هم در حد


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری