/90

فصلنامه اندیشه حوزه، سال دوازدهم، شماره دوم، خرداد و تیر 1385، ص 66

__________________________________________

 

    2 ) مدرنیته پدیدهای انسانی است كه در غرب زایش و رویش داشته و از مختصات فكری و ساختاری نیز برخوردار میباشد.

 

 

در این نوشتار كه پیرامون سازگاری اسلام و مدرنیته در دیدگاه استاد مطهری نگاشته شده است، استاد با خوانش اول مخالفت میورزد. اما خوانش دوم از مدرنیته در تفكرات استاد قابل بازیابی و بازخوانی میباشد.

مدرنیته با تغییر میآغازد؛ اما تغییر سامانمند و مشخص در حوزهی اندیشه، انگیزه، رفتار و ساختار. تغییر در اندیشه به خردورزی و خرد باوری بشری و در انگیزه به استیلای معرفتی و متقن و در رفتار به نهادمندی و مدیریت سازمانی نمود بیرون یافت. استاد مطهری منطق اسلام را در مورد تغییرات یاد شده یكسان نمیداند. تغییر رفتاری را مادامی كه در خدمت انسان باشد از نظر اسلام ممدوح و مقبول میخواند. استاد مطهری برای خرد انسانی جایگاه رفیع ترسیم میكند و ریشهی آن را به اسلام مستند میسازد و اندیشهی خرد ورزانه را نتیجه بخش و كم ریسك مییابد، تا جایی كه عقل را یكی از منابع و مبادی استنباط احكام دانسته و اجتهاد را موتور محركهی اسلام میخواند و با جریانهای عقل ستیز در اسلام به شدت برخورد فكری میكند و به علم و تكنیك، كه گونههایی از خردورزی انتقادی (نه به معنای پوپری آن) است، روی میآورد. استاد تغییر در انگیزهها را، كه عمدتا با زبان مقاصد و اهداف بیان میشوند، از نظر اسلام میپذیرد، ولی همهی آنها را اولاً مقاصد میانی میداند، نه نهایی و ثانیا با رویكرد انتقادی به مبادی و مبانی اندیشه، یعنی خرد ورزی كه مادر پیشرفت میباشد، بر این باور است كه ریشهی توسعهی بیرونی، توسعهی درونی و انسانی است و دقیقا در همین جا نقش دین و ایمان در كنار عقلانیت بشری پررنگ شده و جهت پیشرفت و تغییرات را سالم میسازد.

در نهایت ایشان میان اسلام و مدرنیته سازگاری میبیند، نه تعارض و تخاصم.

واژگان كلیدی: مدرنیته، اسلام، عقلانیت، معرفت و تخصص.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری