/90

فصلنامه اندیشه صادق، شماره 6 / ص:52

    بوده است: به عنوان مثال, کسانی چون غزالی بحث از جهت گیری اساسی پیام انبیاء را همچون مبنایی برای نظریه سلفیهای احیای علوم دینی اخذ می کنند. ساختار اساسی کتاب «احیاء علوم دین» غزالی به طور کلی منطبق بر نظریة خاص وی در خصوص پیام اصلی انبیاء در کتاب «الاقتصاد فی الاعتقاد» است؛ چرا که وی همانگونه که در الاقتصاد, شغل اساسی انبیاء را طبابت روح بشر و درمانگری اخلاقی می انگارد, در «احیاء علوم دین» طرح احیای طبابت نبوی را پیریزی می کند. بدون تردید وجهه نظر وی به علم فقه نیز بر نظریه طبیب انگاری وی در نبوت مبتنی است.

کلام جدید

طرح مسأله جهت گیری دعوت انبیاء نزد متکلمان معاصر از جهات دیگری نیز اهمیت یافته است. امروزه از طرفی با طرح شدن مسایل نوین کلامی در عرصه اندیشه ها و از طرف دیگر ظهور تجددخواهی و نضج احیاگری دینی در جوامع اسلامی در عرصه زندگی و عمل, رهیافتها و رویکردهای تازه ای را در تحلیل مسأله هدف و بعثت به میان آورده و ابعاد دیگری از آن را ظاهر ساخته است.

متکلم معاصر, جهت گیری دعوت پیامبران را از جهت نظری به منزله یکی از مبانی عمده تحلیل مسایلی همچون: مدرنیسم, علم و دین, پلورالیسم دینی, عقلانیت تعلیم دینی, ایمان, فطری بودن دین, توفیق انبیاء, بشری بودن تعالیم دینی و... می داند و از جهت عملی آن, آن را در ارتباط متقابل با مسایلی همچون: قلمرو رسالت ادیان, انتظارات ما از دین, انتظار دین از ما, احیاگری دینی, دین و توسعه, دین و آزادی, حکومت و مدیریت دینی, اهداف و چگونگی تبلیغ دینی در عصر حاضر, جهت گیری تعلیم و تربیت دینی در مؤسسه های آموزشی و پژوهشی, دین و هنر و .. مییابد.

طرح مسأله در کلام سنتی و جدید, ظاهر واحدی دارد: انبیا برای ایفای چه نقشی مأموریت یافته اند؟ تعالیم دینی برای اصلاح امور دنیوی بشر آمده اند و یا وصول به سعادت اخروی و اصلاح جنبه های معنوی حیات بشر هدف تعالیم دینی است؟ ارتباط بین دین و دنیا چگونه است؟

آراء گوناگون را به سه نظریه عمده می توان ارجاع داد.

2- (تصویر دنیا گرایانه)؛ دیدگاهی که هدف بعثت را در امور دنیوی و حیات این جهانی جستجو می کند.

2- ( تصویر عقبی گرایانه) : نظریه ای که جهت گیری دعوت پیامبران را در مقوله اخلاق و حیات اخروی بشر نشان می دهد.

3- (تصویر جامع گرایانه) :دیدگاهی که اهداف رسالت انبیا را جامع و فراگیر هر دو جنبه حیات دنیوی و اخروی بشر تلقی می کند.

به نظر نگارنده, تصویری که دکتر سروش از دعوت انبیا ارائه می دهد تصویری «عقبی گرایانه» است, در مقابل دیدگاه استاد مطهری , دیدگاه «جامع گرایانه» است که هر دو جنبه حیات بشری را شامل می شود همانطور که قبلاً اشاره شد بحث هدف بعثت انبیا ثمرات و نتایج مختلفی را در ضمن خود جای داده است جامعیت دین، همگرایی یا واگرایی دین و سیاست (نفی سکولاریزم) و تعیین قلمرو دین از ثمرات مهم این بحث به شمار می روند در واقع یکی از دلایل جامعیت دین, دخالت دین در عرصه سیاست و توسعه قلمرو دین, هدف بعثت انبیا است. اگر بر مبنای هدف بعثت انبیا اثبات شود که پیامبران در اندیشه اصلاح و آبادانی دنیا نیز بوده اند, جامعیت دین و ... اثبات خواهد شد. اما اگر هدف از بعثت انبیا آبادانی حیات اخروی (نه حیات دنیوی هم) معرفی شود همانگونه که دکتر سروش به آن معتقد است, جامعیت دین مورد نفی و تردید قرار می گیرد و برای آن قلمرو محدود و مضیق کشیده می شود و به سکولاریزم می انجامد. یکی از کسانی که در چند سال گذشته, نظریه آخرت(عقبی)گرایانه جهت گیری دعوت انبیا را مطرح کرد و با این مبنا تز جدایی دین از سیاست (سکولاریزم) را ترسیم نمود مهندس بازرگان بود.

مهندس بازرگان که نسبت به مواجهه با مسئله دین, نگاهی ابزارانگارانه و کارکرد گرایانه (فونکسیونالیستی) به دین داشت می توان گفت که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب تصویری ایدئولوژیک و سیاسی حکومتی به دین داشت ( دیدگاه دنیاگرایانه) اما در چند سال گذشته تغییر موضع داده و با نگاهی سکولاریستی به تبیین و تفسیر بعثت انبیا پرداخت «در دعوت انبیا از نظر قرآن چنین عنصری هدف بعثت نیست , بلکه عمل و رسالت پیامبران در دو چیز خلاصه می شود: انقلاب عظیم و فراگیر علیه خود محوری انسان برای سوق دادن آنان به سوی آفریدگان جهان و اعلام دنیای آینده جاودان بی نهایت بزرگتر از دنیای فعلی».17

این مطلب که در واقع نقد دیدگاه دنیاگرایانه و جامع گرایانه دعوت پیامبران است دخالت دین را وظیفه دین نمی داند.

نکته مهمی که لابلای عبارات آقای بازرگان هویداست آن است که آنچه ایشان در اواخر عمر از آن عدول کرده، طرز فکر قبلی خودش (نگاه پراگماتیستی و سودطلبانه اجتماعی به دیانت) است. به عبارت دیگر، نه دیدگاه سیاسی حکومتی ایشان به دین در دهه های قبل، دیدگاهی دقیقاً دینی بوده و نه دیدگاه «انحصار در آخرت و خدا» در سالهای اخیر دیدگاهی براستی معنوی و دینی است.

دو نوبت «عدم تعادل» یکی پس از دیگری، در این تفکر رخ داده که اولی تحت تأثیر مارکسیزم و ناسیونالیزم (که پیشتر مد روز بوده) و دومی تحت تأثیر بینش های لیبرال (که اینک مجدداً مد روز است) واقع گشته است؛ زیرا در معارف دینی ما نه «سیاسی بودن دین» به معنی «دین فدای دنیا» و «دین در خدمت دنیا و دنیاطلبان» بوده و نه «معنوی و اخروی بودن دین» به معنای بی توجهی به حیات اجتماعی و سرنوشت انسانها و بی اعتنایی به حقوق و وظایف سیاسی و اقتصادی و


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری