• لیست فهرست خالی می باشد
/90

فقه، شماره بیست و سوم، ص 4

استعدادها، توانها، دقتها و نكته سنجيها، پيش تر، به بخشها و مسائلى از فقه متوجه مى شوند كه يا به كلى مورد نياز ني ستند و يا نياز نخست جامعه امروز ما نيستند. اگر چاره اى انديشيده نشود، گذشت زمان اين فاصله را بيش تر كرده و سرانجام، فقه را، كه پس از سالها انزوا با زحمتها و خون دلهاى فراوان، به صحنه جامعه آمده، دوباره به انزوا مى كشاند و در گوشه حجره ها، زمين گير مى ساز د. اين جاست كه درنگ در افكار و انديشه فقيهانى كه درد دين داشته و دغدغه اصلى آنان رساندن فقه به جايگاه اصلى خويش بوده است، ضرورت مى يابد.

 

بى گمان شهيد مطهرى، از انگشت شمار فقيهانى است كه انديشه برابرسازى فقه بانيازهاى زمان، آنى از حيات علمى و تحقيقى او جدا نشده است.

 

او، از بُن دندان، بر اين باور بود كه:

 

«اسلام مكتبى است جامع و واقع گرا، در اسلام، به همه جوانب نيازهاى انسانى، اعم از دنيايى يا آخرتى، جسمى يا روحى، عقلى و فكرى، يا احساسى و عاطفى، فردى و اجتماعى، توجه شده است.»(1)

 

استاد، جلوه گرى و به حقيقت پيوستن فراگيرى و گستردگى و واقع گرايى را در ضرورت تشكيل حكومت مى بيند:

 

«اسلام تمام شؤون زندگى بشر را زير نظر دارد. قانون اجتماعى دارد، قانون اقتصادى دارد، قانون سياسى دارد. آمده براى تشكيل دولت، تشكيل حكومت .»(2)

 

از نگاه او، منابع چهارگانه فقه: كتاب، سنت، اجماع، عقل، از چنان غنايى برخوردار است كه مى تواند تمامى اين نيازها را برآورد:

 

«منابع چهارگانه اسلام، كافى است كه علماى امت نظر اسلام را درباره هر موضوعى كشف نمايند. علماى اسلام، هيچ موضوعى را به عنوان اين كه بلاتكليف است تلقى نمى كنند.»(3)


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری