/90

فصلنامه علامه، شماره 3،ص 143

    ذاتی و قهری و طبیعی استبداد با انحطاط و عقبماندگی اندیشهای بود كه پیش از نائینی در ایران و جهان اسلام از سوی اندیشهگران متجدّد تبلیغ میشد. پیش از نائینی كسانی چون سیّدجمال، عبدالرحمن كواكبی و میرزا ملكمخان در آثار خود به تبلیغ چنین آرا و اندیشههایی پرداخته و اندیشه و فرهنگ سیاسی سنّتی را به نقد كشیده و آنرا علّت و عامل انحطاط و عقبماندگی شناخته بودند. در زمانی كه نائینی كتاب خود را مینوشت اندیشه «استبداد عامل انحطاط و عقبماندگی» در فضای فكری ایران موج میزد. در همان حال بعضی از روحانیون به نام دفاع از اسلام به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهی برخاسته بودند. به تبع، بعضی از متجددان، اسلام را دینی استبدادی و مخالف آزادی و دموكراسی و بنابراین علّت و عامل انحطاط و عقب ماندگی میپنداشتند و این چیزی بود كه بر كسی چون نائینی گران میآمد. او ضمن پذیرش این باور كه استبداد عامل اصلی عقبماندگی و انحطاط ایران و جهان اسلام بوده و هست، تلاش كرد تا بر این نظر كه اسلام دینی استبدادپذیر و مخالف آزادی و مشروطه است خط بطلان بكشد. حتی از این پا فراتر مینهد و میگوید كه حكومت صدر اسلام نیز مبتنی بر دو اصل «مصلحت مردم» و «آزادی مردم» بوده كه اصول اساسی مشروطیت هستند.(4) تلاش میكند تا ثابت كند كه سیره و سنت پیامبر و ائمه و آموزههای قرآن همه موافق با اصول حكومت شورایی و در جهت نفی و نابودی حكومت استبدادی بودهاند(5) و حتّی اروپائیان حكمت عملی و احكام سیاسی و علوم مدنی خود را از اسلام و مسلمین، پس از جنگهای صلیبی، گرفتهاند.(6) راز ترّقی سریع و خارقالعاده اسلام و مسلمین اولیه نیز در همین نكته یعنی در نوع حكومت غیر استبدادی بوده است. كمااینكه راز ترقی و اقتدار اروپای جدید نیز در همین نكته است. امّا با شهادت حضرت علی (ع) و روی كار آمدن معاویه حكومت مسلمین به استبداد تبدّل یافت و از آن پس مسلمین رو به انحطاط رفتند و سیر قهقرایی پیمودند. نقل نمونهای از كلام خود او بیفایده نخواهد بود. پس از شرحی درباره وجوب شرعی تبدّل استبداد به مشروطه مینویسد:

 

 

«با اغماض از تمام مذكورات، تمام سیاسیین و مطلعین بر اوضاع عالم من الاسلامیین و غیر هم، بر این معنی معتقدند كه: هم چنانكه مبدء طبیعی آن چنان ترقی و نفوذ اسلام در صدر اول ـ كه در


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری