/90

رواق اندیشه 28 / صفحه: 6

 

چکیده:

بحث «خاتمیت» در دوره معاصر در کلام جدید صورت تازهاى به خود گرفت; روشنفکران دینى با رویکردى متمایز از نگاه سنتى و با پرسشهایى برآمده از تفکر مدرنیستى، به تحلیل خاصى از وحى، نبوت و خاتمیت پرداختند; این نوع نگرش به مساله با سخنان اقبال لاهورى آغاز شد و با نقدهاى شهید مطهرى بر سخنان وى، این نظریه گسترش و تکامل یافت .

 

در این مقاله به دیدگاه این دو بزرگوار درباره «خاتمیت» و نقدهاى شهید مطهرى بر دیدگاه اقبال لاهورى پرداخته شده است; و در پایان نقد دکتر سروش بر استاد مطهرى و پاسخ آن بیان گردیده است .

«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین» (1)

مساله خاتمیت از مباحث مهم کلامى است که هر چند مىتوان اشاراتى پیرامون آن در آثار متکلمان، فلاسفه و عرفا یافت، اما این بحثبهطور مستقل و صریح در آثار پیشینیان مطرح نبوده است، بلکه طرح و شکوفایى آن را در دوره معاصر و بیشتر توسط روشنفکران دینى شاهد هستیم . در این میان بیش از همه، استاد مطهرى پیرامون این موضوع بحث و بررسى کرده است . آنچه در این نوشتار مىآید، تحلیلى است از دیدگاههاى استاد مطهرى در باب خاتمیت; همچنین در این مقاله، با استفاده از اندیشههاى ایشان، نظریات برخى از نواندیشان دینى معاصر را در زمینه خاتمیت نقد و بررسى خواهیم کرد .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1) احزاب/40 .

 


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری