/90

 

فصلنامه قبسات شماره 42، ص 42

___________________

 

    مقدمه

بحث از اصالت داشتن یا نداشتن جامعه، یكی از مبادی فلسفه نظری تاریخ[1] دانسته شده است (مطهری، 1372: ص79)؛ پس در جایگاه ناظر به فلسفه تاریخ میتوان بدان پرداخت.

مسئله این است كه آیا جامعه افزون بر فرد، اصالت و هویتی دارد یا خیر؛ چرا كه ظاهراً اگر جامعه مستقل از افراد اصالت نداشته باشد، جز افراد و قوانین حاكم بر افراد خبری نخواهد بود و در نتیجه فلسفه تاریخ كه مطالعه جامعه در حال شدن است و به بررسی قوانین و سنن حاكم بر جامعه میپردازد، علمی بدون موضوع خواهد بود (همان: ص 75 و 79).

به هر حال، مسئله این است كه آیا فرد اصالت دارد یا جامعه یا دیدگاه سومی در كار است كه نوعی اصالت را به هر دو میدهد. این بحث بدین صورت میان متفكران مسلمان جایگاه چندانی نداشته و شاید نخستین كسی كه به تصریح در این باره بحث كرده، علامه طباطبایی باشد. وی در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا» (آل عمران (3): 200) بحث گستردهای را درباره جامعه اسلامی مطرح كرده كه در فصل چهارم آن بحث، بهطور مشخص درباره رابطه فرد و جامعه و اصالت آنها داد سخن داده و مستقل از مباحث مطرح میان متفكران غربی، به نقد اصالت فرد محض و اصالت جامعه محض پرداخته و دیدگاه سومی كه میتوان آن را اصالت توأمان فرد و جامعه نامید، مطرح كرده است (طباطبایی، 1422: ج4، ص97 ـ 100).

شهید مطهری در آثار گوناگون خود، این بحث را گسترش بیشتر داده، و زوایای مختلف آن را با نیم نگاهی به آرای اندیشهوران غربی مطرح كرده و ادله جدیدی در تقویت این رأی علامه اقامه كرده است. بعد استاد مصباح یزدی، مباحث شهید مطهری را


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری