/90

مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 16، ص: 199

نیست. اما گاه خواب در نهایت روشنی است، هیچ ابهام و تاریکی و به اصطلاح آشفتگی ندارد، و بعد هم تعبیرش در نهایت وضوح و روشنایی است.

از سوابق دیگر قبل از رسالت رسول اکرم یعنی در فاصله ولادت تا بعثت، این است که- عرض کردیم- تا سن بیست و پنج سالگی دوبار به خارج عربستان مسافرت کرد.

پیغمبر فقیر بود، از خودش نداشت یعنی به اصطلاح یک سرمایهدار نبود. هم یتیم بود، هم فقیر و هم تنها. یتیم بود، خوب معلوم است، بلکه به قول نصاب لطیم هم بود یعنی پدر و مادر هر دو از سرش رفته بودند. فقیر بود، برای اینکه یک شخص سرمایه داری نبود، خودش شخصاً کار میکرد و زندگی مینمود. و تنها بود. وقتی انسان روحی پیدا میکند و به مرحلهای از فکر و افق فکری و احساسات روحی و معنویات میرسد که خواه ناخواه دیگر با مردم زمانش تجانس ندارد، تنها میماند.

تنهایی روحی از تنهایی جسمی صد درجه بدتر است. اگرچه این مثال خیلی رسا نیست، ولی مطلب را روشن میکند: شما یک عالم بسیار عالم و بسیار با ایمانی را در میان مردمی جاهل و بیایمان قرار بدهید. ولو آن افراد پدر و مادر و برادران و اقوام نزدیکش باشند، او تنهاست؛ یعنی پیوند جسمانی نمیتواند او را با اینها پیوند بدهد. او از نظر روحی در یک افق زندگی میکند و اینها در افق دیگری. گفت:

«چندان که نادان را از دانا وحشت است، دانا را صد چندان از نادان نفرت است».

پیغمبر اکرم در میان قوم خودش تنها بود، همفکر نداشت. بعد از سی سالگی در حالی که خودش با خدیجه زندگی و عائله تشکیل داده است، کودکی را در دو سالگی از پدرش میگیرد و به خانه خودش میآورد. کودک، علی بن ابیطالب است. تا وقتی که به رسالت مبعوث میشود و تنهاییاش با مصاحبت وحی الهی تقریباً از بین میرود (یعنی تا حدود دوازده سالگی این کودک) مصاحب و همراهش فقط این کودک است؛ یعنی در میان همه مردم مکه کسی که لیاقت همفکری و همروحی و هم افقی او را داشته باشد، غیر از این کودک نیست. خود علی علیه السلام نقل میکند که من بچه بودم، پیغمبر وقتی به صحرا میرفت مرا روی دوش خود سوار میکرد و میبرد.

در بیست و پنج سالگی، معناً خدیجه از او خواستگاری میکند. البته مرد باید خواستگاری کند ولی این زن شیفته خلق و خوی و معنویت و زیبایی و همه چیز حضرت رسول است؛ خودش افرادی را تحریک میکند که این جوان را وادار کنید


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری