• داستان راستان (2)
/90

داستان راستان، ج 2، ص:91

توحید مفضّل

مفضل بن عمر جعفی بعد از آنکه از انجام نماز عصر در مسجد پیغمبر فارغ شد، همان جا در نقطهای میان منبر رسول اکرم و قبر آن حضرت نشست و کم کم یک رشته افکار، او را در خود غرق کرد، افکارش در اطراف عظمت و شخصیت عظیم و آسمانی رسول اکرم دور میزد.

هرچه بیشتر میاندیشید بیشتر بر اعجابش نسبت به آن حضرت میافزود. با خود میگفت با همه تعظیم و تجلیلی که از مقام والای این شخصیت بینظیر میشود، درجه و منزلتش خیلی بیش از اینهاست. آنچه مردم از شرف و عظمت و فضیلت آن


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری