• شش مقاله
/90

شش مقاله صفحه:  215

نبود، بلکه کاری حسابشده و انتخابشده بود. او از مرگ بیم نداشت، چرا قیام نکرد؟ حداکثر این بود که کشته شود. کشته شدن در راه خدا منتهای آرزوی او بود. او همواره در آرزوی شهادت بود و با آن از کودک به پستان مادر مأنوستر بود. علی در حساب صحیحش بدین نکته رسیده بود که مصلحت اسلام در آن شرایط، ترک قیام و بلکه همگامی و همکاری است. خود کراراً به این مطلب تصریح میکند.

در یکی از نامههای خود به مالکاشتر (نامه 62 از نامههای نهجالبلاغه) مینویسد:

فَأمْسَکتُ یدی حَتّی رَأیتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاسْلامِ، یدْعونَ الی مَحْقِ دینِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، فَخَشیتُ انْ لَمْانْصُرِ الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ انْ اری فیهِ ثَلْماً اوْ هَدْماً تَکونُ الْمُصِیبَةُ بِهِ عَلَی اعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلایتِکمُ الَّتی انَّما هِی مَتاعُ ایامٍ قَلائِلَ.

من اول دست خود را پس کشیدم، تا دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد صلی الله علیه و آله دعوت میکنند. پس ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمین برنخیزم شکاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چندروزه بسی بیشتر است.

در شورای شش نفری پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله عبدالرحمن بن عوف، علی علیه السلام شکایت و هم آمادگی خود را برای همکاری اینچنین بیان کرد:

لَقَدْ عَلِمْتُمْ انّی احَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَیری، وَ وَ اللَّهِ لَاسَلِّمَنَّ ما


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری