• سیری در سیره نبوی
/90

سیری در سیرۀ نبوی، ص92

تاریخ دیگری نخواندم- که محمدخان قاجار در وقتی که در کرمان بود و آن قتل عامها را کرد و آنهمه مردم را کور کرد و آنهمه قناتها را پر کرد و آنهمه خرابکاری کرد که واقعاً عجیب است، روزی یکی از سربازها آمد به او گزارش داد که فلان سرباز یا افسر تصمیم دارد تو را به قتل برساند. دستور داد تحقیق کنند. وقتی تحقیق کردند معلوم شد که دروغ است، بین این سرباز و آن سرباز یا افسر سر یک دختر رقابتی بوده و آن سرباز یا افسر آن دختر را گرفته و این برای اینکه بتواند از او انتقام بگیرد آمده چنین گزارش غلطی داده است. فتحعلی شاه که اسم کوچکش باباخان است در آن زمان ولیعهدش بود. (خودش که بچه نداشت، برادر زادهاش است). به فتحعلی شاه یعنی به باباخانِ آن وقت گفت: باباخان! برو در این قضیه تحقیق کن. وقتی رفت تحقیق کرد دید قضیه از این قرار و دروغ است. محمدخان گفت: حالا به عقیده تو ما چه بکنیم؟ گفت: معلوم است، این بابا گزارش دروغ داده، باید مجازات بشود. گفت:

آنچه تو میگویی، با منطق عدالت حرف درستی است ولی با منطق سیاست درست نیست. از نظر منطق عدالت، همین حرف درست است؛ او مقصر است و باید مجازات بشود. ولی هیچ فکر کردهای در این چند روز که تو داری در اطراف این قضیه تحقیق میکنی همهاش سخن از کشتن محمدخان قاجار است، همهاش صحبت از کشتن من است، این میگوید تو قصد داشتی بکشی، آن میگوید من قصد نداشتم بکشم، شاهدها آمدند شهادت دادند که نه، قصد کشتن در کار نبوده. چند شبانه روز است که در فکر اینها تصور کشتن من هست، در فکر شاهدها هست، در فکر متهم هست، در فکر آن کسی هم که اتهام زده هست. مردمی که چند شبانه روز در مغز خودشان فکر کشتن من را راه داده باشند، یک روز هم به فکر کشتن میافتند. مصحلت نیست کسانی که چند روز تصور کشتن من را کردهاند زنده باشند.

همه اینها را، اتهامْ زن، متهم و حتی شاهدها را دستور


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری