• آزادی معنوی
/90

آزادی معنوی، ص: 92

دیگری در اخلاق و روح بشر مؤثرتر و نافذتر است-عبادت است. حالا چگونه است، این مطلب را توضیح میدهم.

محور مسائل اخلاقی، خود را فراموش کردن و از خود گذشتن و از منافع خود صرف نظر کردن است. همانطور که در سلامت بدن یک اصل هست که به منزله مبدأ و منشأ همه خوبیهاست و آن مسئله «حِمیه» یعنی ترک پرخوری است، در اخلاق هم یک مسئله وجود دارد که اسّ اساس همه مسائل اخلاقی است و آن رهایی از خودی و رها کردن و ترک «منیت» است.

ایمان، پشتوانه اخلاق و عدالت

در مسائل اجتماعی، آن اصلی که مادر همه اصلهاست عدالت است. عدالت یعنی رعایت حقوق افراد دیگر. مشکلی که بشر، هم در اخلاق دارد و هم در اجتماع، از جنبه اجرایی اینهاست؛ یعنی هیچ کس نیست که اخلاق را نشناسد و یا نداند که عدالت تا چه اندازه ضرورت دارد. مشکل کار در مرحله اجراست. آن وقتی که انسان میخواهد یک اصل اخلاقی را رعایت کند میبیند منافعش در یک طرف قرار گرفته و اخلاق در طرف دیگر، میبیند راستگویی در یک طرف قرار گرفته و منفعت و سود در طرف دیگر. یا باید دروغ بگوید، خیانت کند و سود را ببرد و یا باید راست بگوید، امانت بورزد و از سود صرف نظر کند. اینجاست که میبینیم بشر که دم از اخلاق و عدالت میزند، پای عمل که میرسد ضد اخلاق و ضد عدالت عمل میکند. آن چیزی که پشتوانه اخلاق و عدالت است و اگر در انسان وجود پیدا کند انسان به سهولت راه اخلاق و عدالت را در پیش میگیرد و سود را کنار میزند تنها ایمان است. چه ایمانی؟ ایمان به خودِ عدالت و ایمان به خودِ اخلاق. چه وقت انسان به عدالت به عنوان یک امر مقدس و به اخلاق به عنوان یک امر مقدس ایمان پیدا میکند؟ آن وقت که به اصل و اساس تقدس یعنی خدا ایمان داشته باشد. لهذا بشر عملًا به آن اندازه به عدالت پایبند است که به خدا معتقد است، آن اندازه عملًا به اخلاق پایبند است که به خدا ایمان دارد.

مشکل عصر ما همین است. خیال میکردند که علم کافی است؛ اگر ما عدالت و اخلاق را بشناسیم و به آنها عالم باشیم کافی است برای اینکه اخلاقی و عادل باشیم.

ولی عمل نشان داد که اگر علم منفک از ایمان بشود، نه تنها برای اخلاق و عدالت


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری