/90

مجله معرفت ، خرداد 1383 ، شماره 78، ص 58

___________________________

 

نكته قابل توجهی در نظریه های برخی عارفان آمده است و آن اینكه وحی و تجربه هایی از این قبیل، اموری صرفا نفسانی هستند كه از درون نفس تجربه گر می جوشند. البته مسئله به وضوحی كه اینك دارد، برای عارفان هفت یا هشت قرن پیش مطرح نبوده است، اما در كلمات آن ها چیزهایی یافت می شوند كه به این نظریه نزدیكند؛ مثلاً، به این اشعار مولوی توجه كنید:

چیز دیگر ماند، اما گفتنش

با تو روح القدس گوید نی منش

همچون آن وقتی كه خواب اندر روی

تو زپیش خود به پیش خود روی

بشنوی از خویش و پنداری فلان

با تو اندر خواب گفت است آن نهان.(11)

اگر مسئله عینی گرایی(12) یا انفسی گرایی(13)، كه امروز برای اندیشمندان مطرح است، در زمان مولوی نیز مطرح بود و می دانستیم كه وی با توجه به این مسئله آن اشعار را سروده است، باید بدون هیچ تردید و درنگی وی را از طرفداران انفسی بودن الهامات و رؤیاها می دانستیم. اما با توجه به مطرح نبودن مسئله برای آنان، اسناد این نظریه به آن ها كمی مشكل تر می شود. البته وی به صراحت از وحی یا حتی الهامات ربوبی نام نمی برد، اما به هر حال، در مورد رؤیا و برخی از الهامات می گوید كه از درون خود انسان می جوشند. و شخص می پندارد كه چیزی از بیرون دریافت كرده است.(14)

عبدالعلی بحرالعلوم در شرح اشعار مولوی گفته است: «جبرئیل، كه مشهود رسل علیه السلام است، همان مخزون در خزانه جناب ایشان است...»(15)

نقد و بررسی

مهمترین چالشی كه تجربه گرایان دینی در باب ماهیت و سرشت وحی با آن گرفتارند، یكسان انگاری وحی و تجربه دینی و نادیده انگاشتن تفاوت های اساسی میان وحی و تجربه دینی و امتیازاتی است كه پیامبر را از غیر (عرفا، نوابغ و ...) جدا می سازد، كه استاد مطهری در كتاب وحی و نبوّت به این امتیازات و اختصاصات اشاره می كند. (16)بر این اساس، این گونه نظریات در باب وحی، دارای اشكالات فراوانی هستند و تبعات زیان باری به همراه دارند. پیش از ارزیابی نظریه تجربه گرایی وحی، بهتر است به نكته ای درباره ماهیت «تجربه دینی» توجه كنیم:

وقتی درباره تجربه دینی و همچنین همسان بودن آن با وحی سخن می گوییم، نخست باید مشخص كنیم كه تجربه دینی از چه سخنی است و سرشت و ماهیت آن چیست و منظور تجربه گرایان از تجربه دینی بودن وحی كدام است.

سرشت تجربه دینی

به طور كلی، درباره چیستی و ماهیت تجربه دینی، سه دیدگاه مطرح شده است(17):

1. «تجربه دینی، نوعی احساس استاین نظریه را برای اولین بار، فردریك شلایر ماخر در كتاب ایمان مسیحی ذكر كرد(18) و كسانی مانند رودلف اتو(19) از وی پیروی كردند.

شلایر ماخر ادعا كرد: تجربه دینی، تجربه ای عقلی یا معرفتی نیست، بلكه از مقوله احساسات است. این تجربه، تجربه ای شهودی است كه اعتبارش را از جای دیگر نمی گیرد و اعتبار قائم به ذات دارد. از آن رو كه این تجربه نوعی احساس یا عاطفه است و از حدّ تمایزات مفهومی فراتر می رود، از این رو، نمی توانیم آن را توصیف كنیم.

2. «تجربه دینی، نوعی ادراك حسی استبرای نمونه، ویلیام آلستون(20) معتقد است: همان گونه كه ادراك حسی از سه ركنِ «مدرِك» (شخصی كه ـ مثلاً كتابی را می بیند)، «مدرَك» (كتاب) و «پدیدار» (جلوه و ظاهری كه كتاب برای شخص دارد) تشكیل می شود، در تجربه دینی هم سه جزء وجود دارند: «شخصی كه تجربه را از سر می گذراند»، «خداوند كه به تجربه درمی آید» و «ظهور و تجلّی خداوند بر آن شخص تجربه گر».


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری