/90

معرفت، سال هفدهم، شماره132، آذر1387، ص43

كلمه «وحي» با فتح واو يعني: كاغذ نوشته شده و مكتوب و هر آنچه كه تو آن را به غير خودت القا كني يا اينكه بدان واسطه چيزي را به او تعليم دهي به هر طريقي كه باشد، سپس اين كلمه از باب تغليب، به القائات از جانب خداوند بر انبيا تعيّن پيدا كرد.(6)

برخي وحي را به معناي «سرعت» گرفته و گفتهاند: «سير الوحي» يعني: حركت سريع، يا «امر الوحي» يعني: دستور سريع، و «الوحي» يعني: اعلام سريع خفي. از انگاه ايشان نيز، وحي معناي عام دارد و به هر نوع تعليم و تفهيم خصوصي اطلاق ميشود.(7)

از مجموع اين گفتهها ميتوان نتيجه گرفت كه وحي در حقيقت، عبارت است از: اعلام خبر سرّي و يا هر نوع گزارش سريع و يا هرگونه اطلاعرساني و پيامبري از ناحيه هر كسي كه باشد. آنگونه كه در مفهوم قرآني آمده است و نيز چون ارسال كلام الهي بر انبيا و رسولانش با اين ويژگي همراه بود، مفهوم وحي به تدريج در اين خصوص معنا پيدا كرد؛ چنانكه واژههاي بسياري نظير صلات، زكات و حج، بهتدريجداراي همين تطوّر بودهاند.

معناي وحي در قرآن

در قرآن كريم، وحي به معاني متعدد استعمال شده كه به اختصار به آنها اشاره ميشود:

1. شعور تكويني: تعبير قرآن كريم درباره زنبور عسل اين است: «وَأَوْحَي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ»؛(8) و پروردگار تو به زنبور عسل وحي كرد كه خانههايي از كوهها و درختان و داربستهايي كه مردم ميسازند انتخاب كن.

استعمالواژهوحيبراياينموجودبهخاطرنكاتظريف و دقيقي است كه در نوع خلقت اين موجود نهفته است.

2. وسوسه شياطين: كاربرد ديگر قرآن از وحي، وساوس شياطين به تابعان خويش است كه هر نوع انحراف و فريب را دربر ميگيرد: «وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَآئِهِمْ»؛(9 )آگاه باش! همانا كه شياطين به دوستان خويش وحي ميكنند.

3. هدايت تكويني جمادات: خداوند در قرآن كريم، واژه وحي را درباره جمادات و نباتات ـ كه از نگاه ما به ظاهر فاقد هرگونه درك و شعور باطني ميباشند ـ به كار برده است. براي مثال، درباره زمين و اسرار آن ميفرمايد: «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَي لَهَا»؛(10) در آن روز زمين اسرار و اخبار خود را بازگو ميكند. آري، پروردگار تو به او وحي كرد كه چنين كند.

4. تعليم الهي نسبت به انبيا عليهم السلام : بارزترين مصداق وحي در قرآن كريم، مفهومي است كه خداوند درباره نحوه تعليم انبياي خويش به كار برده است: «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَي إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي»؛(11) و پيامبر از روي هوا و هوس سخن نميگويد؛ نيست سخن او، مگر وحي. و نيز ميفرمايد: «فَأَوْحَي إِلَي عَبْدِهِ مَا أَوْحَي مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَي أَفَتُمَارُونَهُ عَلَي مَا يَرَي»؛(12) پس وحي نمود به بندهاش آنچه را كه وحي نمود، دروغ نگفتو اشتباه نكرد، قلب پيامبر در آنچه كه مشاهدهميكند به مجادله ميپردازد.

بنابراين، كاربرد وحي در قرآن كريم به معناي نوعي القا و الهام به صورت پوشيده و مخفي ميباشد كه مفهوم و معناي خاصي را نميتوان از آن اراده نمود، بلكه مفهوم آن عام است. ميتوان چنين گفت: معناي قرآني وحي يك معناي عامي است كه حتي وسوسه شيطان را شامل ميشود، اما آنچه كه در مباحث اعتقادي از آن بحث ميشود معناي اخير است. پس اين خلط و خبط آشكار است كه با بهره گرفتن از اشتراك اين لفظ، مفهوم هدايت غريزي موجودات و وسوسههاي شياطين را با وحي بر انبياي الهي به يك معنا اخذ كنيم.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری