/90

فصلنامه کلام اسلامی، شماره 53/ ص:23

 

    که پایه و زیر بنای اعتقادی و فکری پیدا کند نام «ایمان» به خود می گیرد.

 

 

بنابراین، تفاوت عمده و اساسی انسان با جانداران دیگر که ملاک انسانیت او به شمار می رود، علم و ایمان است. پس در تعریف انسان می توان گفت: «انسان حیوانی است که با دو امتیاز علم و ایمان از دیگر جانداران امتیاز یافته است».[1]

نسبت علم وایمان

متأسفانه در جهان مسیحیت، به واسطه برخی تحریف ها که در عهد عتیق (تورات) راه یافته اندیشه ای در اذهان رسوخ یافته است که هم برای علم، گران تمام شده و هم برای ایمان، و آن اندیشه ناسازگاری علم و ایمان است. ریشه این اندیشه مطلبی است که در عهد، عتیق سِفر پیدایش، درباره آدم، بهشت وشجره ممنوعه آمده است.[2]

وحاصل آن این است که خداوند انسان را از درخت معرفت نیک و بد منع کرد، ولی آدم عصیان ورزید و از آن درخت خورد و در نتیجه به علم و معرفت رسید، و به همین دلیل از بهشت بیرون رانده شد. یعنی دانایی با ایمان سازگاری ندارد، و بهشت جایگاه انسان های دانا نیست. مطابق این دیدگاه آنچه منشأ وسوسه و انحراف انسان است عقل و دانایی است، نه جهالت و تمایلات حیوانی. امّا مطابق دیدگاه اسلامی در این باره، شجره ممنوعه، طمع و حرص بوده است که ریشه در جنبه حیوانی انسان دارد، نه عقل و دانایی که جنبه انسانی انسان را تشکیل می دهد.

برداشت فوق، تاریخ تمدن اروپا را در دو هزار و پانصد سال اخیر به عصر ایمان و عصر علم تقسیم کرده، و علم و ایمان را مقابل یکدیگر قرار می دهد، ولی تاریخ تمدن اسلامی به دو دوره عصر شکوفایی که عصر علم و ایمان است، وعصر انحطاط که علم وایمان هر دو، انحطاط یافته اند، تقسیم می شود.

_________________________

 

[1] انسان و ایمان، ص 7 17 با تلخیص.

 

[2] عهد عتیق، سفر پیدایش، باب دوم، جمله های 16 و 17، باب سوم، جمله های 81 و 23.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری