/90

پیام جاویدان ، سال اول ، شماره دوم ، ص 95

__________________________

مجتهد و مفسر آراء خود را بیان داشته و در ضمن آن نظرات مرحوم طباطبایی را،با بیان دلایلی که در متن تفسیر آورده،نپذیرفته است.

پانوشتها:

(1)-آیه 1-5،سوره بقره.

(2)-توجه دارید که آیه مورد بحث روی هم یک جار و مجرور است و یک جمله تمام نیست.متعلق این جار و مجرور محذوف است،مفسرین در اینکه متعلق محذوف آن چیست نظرهای گوناگون دادهاند،از جمله«استعین(یاری میطلبیم)»«ابتداء(ابتدا میکنمو«اسم(نشانه و علامت مینهمکه احتمال اخیر قویتر به نظر میآید...انسان که احساس فطری از خداوند دارد و او را به عنوان یک موجود قدوس و منبع خیرات میشناسد،وقتی کارش را به نام او نامید معنایش اینست که در سایه قدس و شرافت و کرامت او این عمل نیز مقدس گردد.(آشنایی با قرآن،شهید مرتضی مطهری،ص:12-13)

(4)-دائره الفرائد،محمد باقر محقق،ج 2،ص:650-653.

(5)-خلاصه«اللّه»اسم جلاله،نه صفت هیچ یک از اسماء حسنای خدا قرار میگیرد و نه از آن چیزی به عنوان صفت برای آن اسماء گرفته میشود.از آنجایی وجود خدای سبحان که اله تمامی موجودات است،خودش خلق را به سوی صفاتش هدایت میکند و میفهماند که به چه اوصاف کمالی متصف است،لذا میتوان گفت که کلمه الله به طور التزام دلالت بر همه صفات کمالی او دارد و صحیح است بگوییم لفظ جلاله«اللّه»اسم است برای ذات واجب الوجودی که دارنده تمامی صفات کمال است و گرنه اگر از این تحلیل بگذریم،خود کلمه اللّه پیش از اینکه نام خدای تعالی است بر هیچ چیز دیگری دلالت ندارد و غیر از عنایت که در ماده(اله)است،هیچ عنایت دیگری در آن بکار نرفته است.(ترجمه تفسیر المیزان،ج 1،ص 32)

(6)-اگر از اله مشتق شده باشد یعنی عبد،پس اللّه یعنی ذات شایسته پرستش که کامل از جمیع جهات است،...ذات مسجمع جمیع صفات کمالیه و مبرا از هر گونه سلب و نقص،و اگر از وله مشتق شده است،وله یعنی تحیر،واله یعنی حیران و یا به معنی عاشق و شیداست و از این جهت خداوند را اللّه گفتهاند که عقلها در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و عاشق او و پناهنده به اویند.

و احتمال قوی دارد که اله و وله دو لهجه از یک لغت باشد یعنی اول وله بوده و بعد آن را به صورت اله استعمال کردهاند،و وقتی آن را به صورت اله تلفظ نمودند معنی پرستش هم پیدا کرده است،بنابراین معنی اللّه چنین میشود،آن ذاتی که همه موجودات ناآگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتی است که شایستگی پرستش دارد.(آشنایی با قرآن،ص:15-16)

(7)-کلمه رحمان صیغه مبالغه است که به کثرت و بسیاری رحمت دلالت میکند و کلمه رحیم بر وزن فعیل،صفت مشبهه است که ثبات و بقا و دوام را میرساند پس خدای رحمان معنایش خدای کثیرالرحمه و معنای رحیم خدای دائم الرحمه است و به همین جهت مناسب با کلمه رحمه این است که دلالت کند بر رحمت کثیری که شامل حال عموم موجودات و انسانها از مؤمن و کفار میشود و به همین معنا در بسیاری از موارد در قرآن استعمال شده...و نیز به همین جهت مناسبتر آن است که کلمه رحیم بر نعمت دائمی و رحمت ثابت و باقی او دلالت کند،رحمتی که تنها به مؤمن افاضه میکند و در عالمی افاضه میکند که فناناپذیر است و آن عالم آخرت است به همین جهت بعضی گفتهاند رحمان عام است و شامل مؤمن و کافر میشود و رحیم خاص مؤمنین است.(ترجمه تفسیر المیزان،ج 1ص:33)

(8)-به جای این دو کلمه نیز در فارسی نمیتوان واژهای یافت که عینا ترجمه آن باشد و اینکه بخشنده مهربان معمولا ترجمه میکند، ترجمه رسانی نیست،زیرا بخشنده ترجمه جواد است و مهربان ترجمه رؤوف است و هر دو از صفات پروردگار است که در قرآن آمده است...فرق رحمان با رحیم چیست؟قبلا باید توضیح بدهیم که در زبان عربی کلماتی که بر وزن فعلان است دلالت بر کثرت میکند و کلماتی که بر وزن فعیل است دلالت بر نوعی ثبات و دوام میکند.رحمان که بر وزن فعلان است دلالت بر چکثرت و وسعت میکند...و میرساند که رحمت حق همه جا گسترش پیدا کرده و همه چیز را فراگرفته است...و اما رحیم که بر وزن فعیل است دلالت بر رحمه لاینقطع و دائم حق میکند...رحمان اشاره به آن رحمت بیحسابی است که همه جا کشیده و مؤمن و کافر و حتی انسان و جماد و نبات و حیوان ندارد ولی رحیم اشاره به رحمت خاصی است که به انسانهای مطیع و فرمانبردار اختصاص دارد.(آشنایی با قرآن،ص 16-19)

(9)-این سوره که از سورههای مدنی است؛مانند سیزده سوره دیگر در قرآن با حروف مقطّعه آغاز گردیده است.حروف مقطّعه یعنی حروف الفبا در حالیکه با یکدیگر ترکیب نشدهاند،این مطلب از مختصات قرآن است یعنی کتاب دیگری چه از کتب آسمانی چه غیر آسمانی،نداریم که فصلهایش با حروف مقطّعه آغاز شده باشد،...حروف مقطّعه از متشابهات قرآن است،به خصوص اگر نظر اول را بپذیریم و بگوییم که اینها رموزی است بین خدا و پیغمبر.(آشنایی با قرآن،ص:56 و 61)

(10)-اما قول اول که ما در بحث پیرامون محکم و متشابه به قرآن گفتیم:که یکی از اقوال در معنای متشابه همین قول اول است و...گفتیم محکم بودن و متشابه بودن از صفات آیاتی است که الفاظش بر معنایش دلالت دارد و باز... گفتیم که تأویل از قبیل معنا کردن لفظ نیست بلکه تأویلها عبارتند از حقایق واقعی که مضامین بیانات قرآنی از آن حقایق سرچشمه گرفته،چه محکماتش وچه متشابهاتش و بنابراین نه حروف مقطعه قرآن از متشابهات میتواند باشد و نه معانی آن از باب تأویل...ممکن است آدمی حدس بزند که بین این حروف و مضامین سورهای که با این حروف آغاز شده ارتباط خاصی باشد،مؤید این حدس آن است که میبینیم سوره اعراف که با(الف لام میم صاد)آغاز شده، مطالبی که در سورههای(الف لام میم)و سوره(صاد)هست در خود جمع کرده و نیز میبینیم سوره رعد که با حروف(الف لام میم راء)افتتاح شده مطالب هر دو قسم سورههای(الف لام میم)و(الف لام راء)را دارد.

از اینجا استفاده میشود که این حروف رموزی هستند بین خدای تعالی و پیامبرش(ص)،رموزی که از ما پنهان شده و فهم عادی ما راهی به درک آنها ندارد،مگر به همین مقدار که حدس بزنیم که بین این حروف و مضامینی که در سورههای هر یک آمده،ارتباط خاصی وجود دارد.و ای بسا اگر اهل تحقیق در مشترکات این حروف دقت کنند و مضامین سورههایی که بعضی از این حروف در آغاز آن آمده با یکدیگر مقایسه کنند،رموز بیشتری برایشان کشف شود.(ترجمه تفسیر المیزان،ج 35،ص:13-15)

(11)-ملاحظه میکنید که نمیگوید این کتاب بلکه میگوید آن کتاب و این نکتهاش تعظیم است.زیرا در زبان عربی چیزی را که میخواهند با عظمت یاد کنند،با ضمیر دور میآورند...قرآن نیز چنین است،ممکن است کسی در اصالت قرآن شک کند ولی تا هنگامی که دور است و همین که با خود قرآن


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری