/90

فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال سوم، شماره 7، بهار 85 ،ص 103

______________________________________

    آنچه در اینجا مورد نظر است و در آثار شهید مطهری بدان اشاره شده، علم تاریخ است. در پارهای مسائل نیز اصل تاریخ به معنای وقایع مورد نظر است.

 

به هر حال تاریخ به سه دسته تقسیم شده است كه تعریف هر كدام را از نظر میگذرانید:

1. علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسانها در گذشته در مقابل اوضاع و احوال كنونی. علم تاریخ در این معنی اولا جزئی یعنی علم به یك سلسله امور شخصی و فردی است نه علم به كلیات و یك سلسله قواعد و ضوابط و روابط. ثانیا یك علم نقلی است، نه عقلی. ثالثا علم به بودنها است نه علم به شدنها. رابعا به گذشته تعلق دارد نه به حاضر.

چنان كه ملاحظه میشود، متأسفانه در جوامع اسلامی مهمترین تلقی از علم تاریخ، همین تلقی است كه با مطالعه اغلب آثار نویسندگان و مورخان جهان اسلام این پدیده روشن میشود. انتقاداتی كه شهید مطهری به این نوع تاریخ و تاریخنگاری وارد میكند، كاملا مشهود است. متأسفانه بسیاری از منابع تاریخی كه در جهان اسلام تدوین شد، تنها متعلق به یك پادشاه یا یك خلیفه بود و صرفا به امور شخصی و فردی توجه میكرد كه بدیهی است چنین نگارههایی نمیتواند الگوی عمل قرار گیرد و مشكلی از جامعه حل كند. البته بیشك موضوعاتی چون سیره پیامبر و ائمه یا سایر صالحین در ابعاد اخلاقی و اقتدا به آنها مفید است، اما اینگونه كتابها تنها بخش اندكی را از منابع تاریخی شامل میشوند. به علاوه خارج كردن یك فرد یا یك سلسله حكومتی از مجموع تاریخ بشری و بیتوجهی به قواعد و ضوابط حاكم بر اجتماعات بشری و بر تاریخ بشر خود مشكل بزرگی است.

انتقاد دیگر شهید مطهری ناظر به نقلی بودن این علم است، گو اینكه تعقل در اینگونه تاریخنویسی اعتباری ندارد. متأسفانه در تاریخنگاری جهان اسلام این امر به وضوح دیده میشود. اگر چه عدهای اینگونه تاریخنویسی را متأثر از دیدگاه مسلمین عامه و اعتقاد آنان به تأثیر قضا و قدر در رخداد حوادث دانستهاند، لیكن به نظر میرسد بیاعتنایی آنان به فایده


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری