/90

فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال سوم، شماره 7، بهار 85 ،ص 104

______________________________________

 

    ‌ تاریخ موجب میشد تا آنان به كلی به علل رخدادها توجه ننمایند. البته گهگاهی نیز تقدس پادشاهان و امرا باعث میشد كه مورخان دلایل كامیابی یك امیر را صرفا كفایت و اتصال او به منبع الهی و تعبیراتی از این دست بدانند. در چنین شرایطی این مورخان ناكامی او را محصول اراده الهی و به تعبیر بهتر، توجیهی برای نارساییهای موجود میدانستند.

 

انتقاد سوم ناظر به این است كه در چنین دیدگاهی، تاریخ علم به بودنها است، نه علم به شدنها. این نیز كاملا صحیح است كه ناشی از تصور بیقاعدگی تاریخ میباشد. البته اینگونه تاریخنگاری نه تنها موجب فایدهمندی نبود، بلكه گرفتاریهایی را نیز برای حاكمان اسلامی موجب شده است. به نحوی كه به جای اینكه آنها به فكر حل مشكلات و در پی ?شدنها? باشند، همواره بر این سنت پافشاری میكردند. حتی عدهای از امرا تا بدان حد جلو آمدند كه پس از سالها تجربه حكومت اسلامی و با آگاهی از سیره پیامبر اكرم (ص) در سادهزیستی و... به تجدید سنن پادشاهان قبل از اسلام تصمیم گرفتند و...

انتقاد چهارم و مهمترین انتقاد این است كه این نوع تاریخ متعلق به گذشته است و با دوران حاضر ارتباطی ندارد. این خود بدیهی‌‌ترین دلیل برای بیفایدگی چنین تاریخی است. چرا كه در این تاریخ هیچ پیوندی بین حوادث گذشته و تأثیر آن در حوادث فعلی و آینده بشر مورد توجه قرار نگرفته است.

2. نوع دوم تاریخ، علم به سنن و قواعد حاكم بر زندگیهای گذشته است كه از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست میآید و مورخ در پی كشف طبیعت حوادث تاریخی و روابط علی و معلولی آنهاست. این نوع تاریخ را میتوان ?تاریخ علّی? نامید. هر چند موضوع مورد بررسی تاریخ علّی حوادث و وقایعی است كه به گذشته تعلق دارد، اما مسائل و قواعدی كه استنباط میكند به گذشته اختصاص ندارد و قابل تعمیم به حال و آینده است. تاریخ علّی در حقیقت بخشی از جامعهشناسی است. یعنی جامعهشناسی جوامع مختلف است. چنانچه جامعهشناسی را به شناخت جوامع معاصر اختصاص دهیم، تاریخ علی و جامعهشناسی دو


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری