/90

فصلنامه اندیشه حوزه، شماره 37،ص120

    بودند، بدین صورت بود كه توصیفی از حالت و وضع جامعه انسانی به دور از اقتدار سیاسی یعنی حالت طبیعی به دست میدادند و این اصل را پیش میكشیدند كه ضروری است افراد «مشكلات خود را با توافق بر سر استقرار، تأسیس و تبعیت از اقتداری سیاسی كه شرایط معینی دارد حل كنند. این توافق همان «قرارداد اجتماعی» است(8)

 

 

به نظر رالز این شیوه و روش فیلسوفان عصر روشنگری بهترین راه برای حل مسأله عدالت در سطح نظری به حساب میآمد، زیرا مسأله عدالت كه از ادعاهای ناسازگار نسبت به سهم هر كس از منافع اجتماعی بر میخیزد كه نتیجه عدم توافق است.

بدین ترتیب بناست این گونه بینگاریم كه افراد در گیر همكاری اجتماعی، در یك اقدام مشترك با هم اصولی را انتخاب میكنند كه قرار است حقوق و وظایف اساسی را مقرر و تقسیم منافع اجتماعی را معین كند.(9)

به نظر رالز انسانها هر یك با توجه به اینكه عامل اخلاقی مستقلی به حساب میآیند و با برداشتی كه هر كدام نسبت به خوبی دارند، میتوانند در شرایط آزادی و برابری، اصول همكاری اجتماعی را با توافق هم معین سازند. بر این اساس وی مانند صاحبان اندیشه قرارداد اجتماعی، وضعیت اولیهای را به تصویر میكشد كه در آن وضعیت، انسانها در حالت بی خبری و غفلت از منافع خود به سر میبرند. در چنین وضعیتی او این سوال را مطرح میكند كه انسانها در این حالت كدام یك از اصول عدالت را برخواهند گزید.

اصول اولیه رالز

به نظر رالز انسانها در وضعیت اولیه به جای چند اصل، دواصل را برگزیدهاند. نخستین اصل، برابری در تعیین حقوق و تكالیف اساسی را اقتضا میكند و دومی مقتضای نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است.

مثلاً نابرابری در ثروت و اقتدار تنها هنگامی عادلانه است كه برای عدهای، خاصه محرومان جامعه جبران كنندهای به همراه داشته باشد.(10)

در توضیح اصل اول باید گفت آنچه كه به نظر رالز حائز اهمیت است این است كه این اصل مستلزم انواع معینی از قوانین است كه آزادیهای اساسی را تعریف كند و


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری