/90

مجله قبسات، شماره 30و31، ص 122

 

 

 

همچنین بر عنصر دیگر یعنی اكتسابی نبودن یا ریشه در ساختمان انسان داشتن (همان: 466)، آگاهانه بودن و ثابت بودن (همان: ص 545) نیز تصریح دارد. مراد وی از ثبات جهانشمولی و تغییرناپذیری بر حسب تحولات تاریخی، اجتماعی و طبقاتی است.

 

استاد به دو گونه فطرت معتقد است: فطرت شناخت و فطرت احساس (همان: ص 474)

 

اصول تفكر انسانی كه مشترك تفكرات همه انسانها است، فطریاند، البته نه به معنای افلاطونی كلمه و نه به معنای استعلایی كانتی. اما فطرت احساسی، یكسری گرایشهای در انسان است كه در حیوان وجود ندارد و مقدسانگاشته میشوند مانند حقیقتجویی، خیرخواهی، زیباییطلبی، خلاقیت و عشق و پرستش (همان: ص 487 ـ 501) استدلال استاد بر فطریات این است كه چنین اموری را چگونه میتوان توجیه كرد؟ دو توجیه اساسی و تاحدودی غیرمنقح ارایه شده است. مهمترین مباحث فطرت را استاد نه در آثار مكتوب و مدوّن بلكه در گفتارهای خود در جمع معلمان و دبیران مدرسه نیكان تهران طی ده جلسه از سال 55 تا 56 ایراد كرده است. (باقرزاده ارجمندی، 1381: ص 95) و علیرغم چاپهای متنوع (تا چاپ 1370 در جلد سوم مجموعه آثار) هنوز محتاج ویراستاری است. خود استاد مجال ویراستاری، تبیین مبانی و ادله آن را نیافت. همین امر بر غربت این نظریه در مطهریشناسی افزوده است. در حالی كه بدون شناخت نقادانه نظریه فطرت نمیتوان اندیشه مطهری را به خوبی شناخت.

 

رویآورد و روش استاد در نظریّة فطرت

 

رهیافت استاد در وقوف بر نظریه فطرت رهیافت دروندینی است. وی با مراجعه به قرآن، نهجالبلاغه و به طور كلی سنتاین نظریه را بر گرفته است. (در منابع اسلامی، یعنی در قرآن و سنت، روی اصل فطرت تكیه فراوان شده است... ظاهراً این كلمه قبل از قرآن سابقهای ندارد.) (مطهری، همان: ج 3، ص 451 و 452) در قرآن لغت «فطرت» در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است. (همان: ص 455)

 

ایشان به همین دلیل، به تحلیل معنای فطرت بر حسب ساختار معنایی واژه در بُن و ساختار صرفی آن (فعلة) با ارجاع به منابع لغوی مربوط به قرآن و حدیث، مانند مفردات راغب و نهایة ابناثیر میپردازد. و نیز با ارجاع به نهایه (همان: ج 3، ص 457) و روایتی در آن استنباط میكند

 


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری