/90

مجله قبسات، شماره 30و31، ص 121

 

 

تكامل تاریخ (مطهری، 1370، الف: ج 3، ص 454) و مواردی كه نه چنین است. (مانند منطق فهم متون دینی و ترازوی نقد تفسیر متن مقدس).

 

4. تجدید مطلع؛ استاد مطهری با چه مبانی به حل مسایل نوین كلامی رهنمون میشود؟ مهمترین آنها كدام است؟ چه نظریههایی در اندیشه مطهری نقش اصول نظامساز را دارند؟ فرضیه تحقیق حاضر این است كه نظریهفطرت در مفهومسازی خاص استاد مطهری نقش كلیدی را در نظام معرفتی ایشان به عنوان اساسیترین مبنا ایفا میكند. این نظریه نه تنها انسانشناسی خاصی را به میان میآورد (به تصریح استاد در مجموعه آثار، ج 3، ص452) بلكه در گشودن بسیاری از معضلات كلامی به كار میرود. به تعبیر دقیقتر، نظریه فطرت نه تنها مبنای حلمسایل فراوان است، بلكه محوری برای نظریهپردازی در تفسیر و تبیین بسیاری از پدیدارها، رفتارها و آموزههای دینیاست.

 

اثبات فرضیه تحقیق محتاج گوارش مختصر از نظریه فطرت نزد استاد مطهری است. اما این گزارش را صرفاً با جهتگیری گزارشی و نه پژوهشی ارایه میكنیم زیرا چیستی نظریه فطرت، مبانی وادلّة آن، مسأله تحقیق حاضر نیست.

 

نظریهای غیرمدون

 

علیرغم اهمیت زیرساختی نظریه فطرت در اندیشه استاد مطهری، این نظریه به صورتی غیرمدّون مطالعة دروندینی روی آورد استاد است و نه روش وی. ایشان در اثبات نظریه فطرت از روش برون دینی یعنی فلسفی مدد میجوید. روش فلسفی ایشان آمیزهای از روش تحلیلی منطقی و ارجاع به تجارب فلسفی همگان است. «ناشی از یك فكر فلسفی است كه در همه افراد بشر است». (همان: ج 3، ص 463)

 

گزارش اجمالی از نظریه فطرت

 

استاد مطهری فطرت را از ویژگیهایی در اصل خلقت و آفرینش انسان میداند (همان: ج 3، ص 455) اما این تنها به یك عنصر از مفهومسازی ایشان اشاره دارد. با مقایسهای كه وی در سه مفهوم طبیعت، غریزه و فطرتمیكند ویژگیهای فطری را ماوراءحیوانی و مقدس نیز میداند (همان: ص 466) در موضع دیگر از آنها باعنوان ارزشهای انسانی یاد میكند (همان: ص 468) و

 


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری