/90

فصلنامه فقه اهل بیت فارسی، شماره 39 و 40،ص 306

انسان دوستی، صلح، مدارا و همزیستی و صفا جایی ندارد. در مقابل، مسیحیت و مردم مغرب زمین را جلوه و نماد اومانیسم(انسان دوستی) و مهرورزی نشان دهند. این موضوع پس از جریان القاعده در افغانستان و واقعه 11 سپتامبر نیویورک به اوج خود رسیده است.

 

قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران، این شبهه بارها از سوی متفکران مسلمان به بوته نقد و تحلیل گذارده شد و پاسخ در خور خود را یافت. اما پس از انقلاب اسلامی، و حضور اندیشه های دینی در صحنه اجتماع، ایادی استعمار و نیز مستشرقان، متفکران، نظریه پردازان و روزنامه نگاران غربی به دلایل مختلفی مجدداً از خشونت گرایی مسلمانان سخن گفتند. پاره ای از نیروهای داخل کشور که سودای آنان را در سر داشتند، نه صریحاً بلکه در لفافه در این باره سخن ها گفتند؛ اگر چه امروز دیگر صراحت کامل به خود گرفته است. در این میان، عده ای که معتقد به اسلام بودند، به توجیه مسائلی چون: جهاد، حدود، تعزیرات و... پرداختند، ولی به کژراهه رفتند. اینان برای زدودن خشونت از چهره  دین، خواستار دگرگونی هایی در احکام اجتماعی و جزایی اسلام شدند. در این میان شماری تا آن جا پیش رفتند که احکام اجتماعی اسلام، به ویژه احکام کیفری آن را دستورهایی غیر انسانی و خشونت آمیز خواندند که نه مفید است و نه در خور اجرا!(11)

 

برخی از سیاسیون و جبهه های سیاسی نیز در برابر لایحه «قصاص» موضع گرفتند و در اعلامیه ای از هواداران خود خواستند که برای رویارویی با این لایحه به پندار آنان «غیر انسانی» به خیابان ها بیایند!(12)

 

در برابر این شبهه افکنی ها بسیاری از متفکران اسلامی(13) و شاگردان آنان(14) به دفاع از اسلام و تعالیم حیات بخش آن برخاستند و به نقد و تحلیل سخنان یاد شده پرداختند.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری