• لیست فهرست خالی می باشد
/90

میباشد. در تمام کتب تاریخی میخوانیم که پیامبر اسلام نامههایی به سران کشورها از جمله پادشاه ایران،روم، یمن،حبشه،و حتی برای رؤسای قبایلی که مستقل زندگی میکردند،نوشتند و پیک مخصوص برای هر کدام فرستادند تا آنان را به پذیرش اسلام دعوت کنند و این حاکی از عمومیت رسالت پیامبر میباشد.(36)

همچنان که رسالت پیامبر عمومیت افرادی داشته است بلکه عمومیت زمانی نیز داشت و آیات قرآن چون روایات به صراحت جاودانگی و ابدی بودن دین را اثبات میکنند:

-

«و اوحی الیّ هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ»؛

(37) «به من دین قرآن وحی شده است تا به وسیله آن شما و هر که را (قرآن)به او میرسد انذار کنم

-

ان هو الا ذکر و قرآن مبین لینذر من کان حیّا و یحق القول علی الکافرین»؛

(38)«این[سخن]جز اندرز و قرآنی روشن نیست،تا هر که را[دلی]زنده است بیم دهد،و گفتار[خدا] درباره کافران محقق گرددو همچنین حدیثحلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة»،(39)دلالت صریح بر موضوع دارد.

برخی از نویسندگان معاصر منکر جاودانگی احکام اسلامی میباشند و معتقدند آنچه در کتاب و سنت پیرامون روابط خانوادگی از قبیل حکومت،قضاوت،معاملات و مانند اینها مورد تأیید قرار گرفته،قوانینی جاودانه نبوده و آنچه جاودانه است فقط اصول ارزشی استاز مقدمات فوق چنین میتوان نتیجه گرفت که آنچه دربارهء روابط خانوادگی،روابط اجتماعی،حکومت،قضاوت،مجازات و معاملات و مانند اینها به صورت امضائات بیتصرف و یا امضائات همراه با اصلاح و تعدل در کتاب و سنت وجود دارد ابداعات کتاب و سنت به منظور تعیین قوانین جاودانه برای روابط حقوقی خانواده یا روابط حقوقی جامعه و یا مسئله حکومت و مانند اینها نمیباشد.در این امضائات آنچه جاودانه است«اصول ارزشی»ای است که اهداف اصلاحات و تعدیلات کتاب و سنّت میباشد و مداخلات از آن الهام گرفته است.این اصول ارزشی امور مستقل نیست.بلکه از ضوردتهای سلوک توحیدی انسان نشئت مییابد،با آن معنا میشود و اعتبار خود را از آن به دست میآورد».(40) از نظر ایشان مهمترین اصول ارزشی سلوک توحیدی مردم است و در هر عصر و زمانی وضوع قوانین باید بر اساس سلوک توحیدی تنظیم شود و همچنین قوانین باید با سلوک توحیدی سازگار باشداصول و نتایجی که بیان کردیم ما را به این موضوع اساسی میرساند که لازم است در هر عصر، قوانین و نهادهای مربوط به روابط حقوقی خانواده و اجتماع،حکومت و شکل آن،قضاوت،حدود،دیات، قصاص و معاملات و مانند اینها که در جامعه مسلمانان مورد عملو استناد است با این معیار که درجه سازگاری و ناسازگاری آنها با امکان سلوک توحیدی مردم چه اندازه است مورد بررسی قرار گیرند.».(41)طبق نظر ایشان هر نوع قانون و عرف و نهادی که از قبل در جامعه وجود داشته و بعدا وارد کتاب و سنت گردیده است اگر با سلوک توحیدی انسانها مغایرت پیدا کند باید به اصلاح و تعدیل و تفسیر آن پرداخت.(42)

به نظر میرسد مطالب و مسائل مطرح شده از سوی ایشان با اشکالات زیادی مواجه است. اولا ایشان معتقدند که باید سلوک توحیدی انسان را به عنوان یک پیش فرض پذیرفت و سپس به سراغ کتاب و سنت رفت و از آن انتظار داشت که پاسخهایی را که ارتباط با سلوک توحیدی ارائه دهد.در اینجا این سؤال مطرح است که آیا ایشان با رویکرد برون دینی چنین انتظاری را از دین دارند یا با رویکرد درون دینی.

ما معتقدیم که با روش درون دینی این نتیجه محقق نمیشود،چون در این صورت شیوه صحیح آن است که ببینیم کتاب و سنت در این زمینه چه میگوید.آیات قرآن نشانگر آن است که هدف نهایی پیامبران توحید بوده است،(43)و در عین حال یک سلسله اهداف فرعی و مقدّمی(44) نیز بودند که زمینه ساز تحقق آن هدف نهایی بوده است.

ثانیا ایشان هیچ دلیلی برای اثبات مدعای خویش-که موقتی بودن قوانین اسلام و نفی جاودانگی آن است-ارائه نمیدهد.اگر بنا هست که فقط اصول ارزشی ناشی از سلوک توحیدی جاودانه باشد،چرا شارع آن را بیان نکرده است.در هیچ ایه یا روایتی به این مطلب اشاره نشده که انسان مجاز ایت تا در هر عصر و زمانی برخی از قوانین الهی را نقض کند.بلکه تأکید شده که اوامر و نواهی پیامبر را باید پذیرفت و طبق آنها عمل کرد:

«ما آتیکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا»؛

(45) «آنچه را

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری