/90

ب ـ مساوات و نفی هر گونه تبعیض: این امر به ظاهر مفهوم زیبایی است، استاد در این مورد نیز با نگاه نقاد خود به دقت معانی مختلف مساوات را از هم جدا و موشكافی میكنند.

«بعضیها عدالت را مساوات تعریف میكنند و مساوات را همین میدانند كه تمام افراد بشر از لحاظ تمام نعمتهایی كه داده شده در یك سطح زندگی بكنند []، عدالت یعنی همه مردم از چیزهایی كه موجبات سعادت است، برابر داشته باشند، اگر ما عدالت را اینجور معنی بكنیم درست نیست. این عدالت درست نیست و ظلم است»[11]

امّا اینكه آیا همة مردم از سطح زندگی مشابه و مطلوبی برخوردار باشند بد است؟

استاد دلایلی برای این امر ذكر میكند و می فرماید:

«اولاً اینگونه عدالت امكانپذیر نیست از این نظر كه بعضی از موجبات سعادت چیزهایی است كه دراختیار ماست و بعضی دیگر در اختیار ما نیست و نمیتوانیم برابر بكنیم [] ثانیاً ظلم و تجاوز است و عدالت نیست، ثالثاً اجتماع خرابكن است چرا كه در طبعیت میان افراد تفاوت است.»[12]

ولی از جهت دیگر می توان عدالت را مساوات دانست:

«اگر مقصود این باشد كه عدالت یعنی رعایت تساوی در زمینة استحقاقهای متساوی البته معنی درستی است. عدل ایجاب میكند اینچنین مساواتی را و این چنین مساوات از لوازم عدل است»[13]

اگر مساوات را اینگونه تعریف كنیم تعریف عدالت به تعریف سومی برمیگردد كه شهید مطهری این تعریف را جمع و كامل برای مفهوم عدالت بخصوص در اجتماع و منظور نظر اسلام میداند.

ج ـ رعایت حقوق افراد و عطاكردن به هر ذیحق، حق او را: در مقابل ظلم عبارت است از پامال كردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران:

«معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی كه در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند همین معنی است.»[14]

استاد شهید این تعریف از عدالت را متكی به دو چیز میداند: یكی حقوق و اولویتها، یعنی افراد بشر نسبت به یكدیگر و در مقایسه با یكدیگر، نوعی حقوق و اولویت پیدا میكنند. اما انسان چگونه و از كجا صاحب حق میشود كه دستیابی به آن عدالت و دست نیافتن به آن ظلم و بیعدالتی تلقی میشود؟

اول اینكه شهید مطهری حق را مسألهای واقعی و نفس الامری و ثبوتی میدانست كه مبنای آن كتاب خلقت و هدفداری دستگاه آفرینش است:

«از نظر ما حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده كه دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه به هدف، موجودات را به سوی كمالاتی كه استعداد آنها را در وجود آنها نهفته است سوق میدهد. هر «استعداد طبیعی» مبنای یك «حق طبیعی» و یك «سند طبیعی» برای آن بشمار میآید. مثلاً فرزند انسان حق درس خواندن و مدرسه رفتن دارد. اما بچه گوسفند چنین حقی ندارد، چرا؟ برای اینكه استعداد درس خواندن و باسواد شدن در فرزند انسان هست، اما در گوسفند نیست»[15]

دوم، استاد برعكس حقوق طبیعی فردی كه آن را به كتاب طبیعت و آفرینش ارجاع میدهد و معتقد است به علت اختلاف استحقاقها مختلفند، ولی حقوق طبیعی اجتماعی بشر را مساوی و مشابه میداند در این حالت است كه باید با آنها به مساوات رفتار شود:

«افراد انسان از لحاظ اجتماع مدنی همه دارای حقوق طبیعی مساوی و مشابهی میباشند. و تفاوت آنها در حقوق اكتسابی است كه بستگی دارد به كار و انجام وظیفه و شركت در مسابقه انجام تكالیف [] علت اینكه افراد بشر در اجتماع مدنی دارای حقوق طبیعی مساوی و مشابهی هستند این است كه مطالعه در احوال طبیعت انسانها روشن میكند كه افراد انسان ـ برخلاف حیوانات اجتماعی از قبیل زنبور عسل ـ هیچ كدام طبیعتاً رئیس یا مرئوس، مطیع یا مطاع، فرمانده یا فرمانبردار، كارگر یا كارفرما، افسر یا سرباز به دنیا نیامدهاند، تشكیلات زندگی انسانها طبیعی نیست، كارها و پستها و وظیفهها به دست طبیعت تقسیم نشده است.[16]

استاد پس از بحث دربارة این حقوق، عدالت با تعریف صحیح را این می داند كه مساوات درباره قانون صورت گیرد، یعنی افراد بشر را به یك چشم نگاه بكند، قانون بین افراد تبعیض قائل نشود بلكه رعایت استحقاقها را بكند به عبارت دیگر افرادی كه از لحاظ خلقت در شرایط مساوی هستند، قانون باید با آنها به مساوات رفتار بكند، اما افرادی كه خودشان در شرایط مساوی نیستند، قانون هم نباید با آنها مساوی رفتار بكند. بلكه باید مطابق شرایط خودشان با آنها رفتار بكند.[17]

همچنین استاد با استفاده از اینكه حقوق امری واقعی است و اعتباری نیست؛ طفیلی نبودن عدالت را نتیجه می گیرد. به عبارت دیگر وی وابسته نبودن عدالت را به دلیل واقعیت بودن حق می داند و حق را نیز معتقد است كه از متن خلقت گرفته شده است.[18]

همانطور كه گفته شد شهید مطهری عدالت با تعریف صحیح را متكی به دو چیز می داند: یكی حقوق كه به آن اشاره شد اما دیگری خصوصیت ذاتی بشر است و طوری آفریده شده كه در كارهای خود به ناچار نوعی اندیشههای اعتباری استخدام می كند و با استفاده از آن اندیشههای اعتباری به عنوان «آلت فعل» به مقاصد طبیعی خود نائل می آید، آن اندیشهها، یك سلسله اندیشههای «اعتباری» است كه با «بایدها» مشخص می شود. از آن جمله این است كه برای اینكه افراد جامعه بهتر به


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری