/90

فصلنامه معرفت، شماره 34،ص97

کار بسیار جالب و در عین حال مشکل بود; زیرا زبان مارکسیست ها با زبان فقه اسلامی مسلمانان خیلی تفاوت دارد. برای مثال وقتی که می خواهیم برخی از مفاهیم فلسفه مارکسیسم را با فلسفه اسلامی مقایسه کنیم، همیشه باید شک کنیم که آیا این مفهوم که در آن مکتب وجود دارد همان است که ما می خواهیم درک کنیم یا خیر; این مقایسه همان است یا تفاوت دارد; این تفاوت در چیست و... واقعا کار شهید مطهری رحمه الله در این باب، کاری جدید و مهم بود; نه فقط لازم بود که با فکری که از غرب می آمد آشنا شود، بلکه باید کاملا به تفکر اسلامی و سنت فقه اسلامی نیز تسلط پیدا می کرد. وقتی که شهید مطهری رحمه الله(ص)2 سال سن داشت شروع به خواندن فلسفه ابن سینا نمود. زمانی که ایشان در درس علامه طباطبائی حاضر می شد، چنان خوب تحقیق می کرد که علامه را به وجد می آورد. استاد مطهری رحمه الله از سال 1336 تا 1358 به تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه تهران مشغول بود. ایشان بعد از قیام 15 خرداد سال 42 دستگیر شد و مدت 40 روز در زندان ساواک بود.

شهید مطهری رحمه الله با انجمن های مختلف در ایران از جمله انجمن پزشکان مسلمان - که نقش زیادی در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند - ارتباط داشت; برای تدوین قانون اساسی ایران فعالیت زیادی انجام داد; او حتی با آن هایی که فکرشان را قبول نداشت، ارتباط داشت. شاید این چیزهایی که درباره شهید مطهری رحمه الله می گویم، شما هزاران بار شنیده باشید، ولی برای خود من هنوز چیز جالبی است. من فلسفه خوانده ام، اما نقص فلسفه این است که غالب اساتید آن فقط به کتاب های فلسفه توجه دارند و چیزهایی را که در جهان اتفاق می افتد با آن مرتبط نمی کنند. امام خمینی رحمه الله و شهید مطهری رحمه الله هر دو فیلسوف بودند و با آن که مسائل بسیار مشکل و پیچیده را خوانده بودند، به مسائل و مشکلات مردم نیز توجه داشتند و در کمک به آن ها بسیار فعال بودند.

فلسفه علمی نیست که فقط برای بحث کردن و کتاب نوشتن باشد. فلسفه علمی است که بعد عملی بسیار عمیقی دارد. من هر وقت به روز معلم و زندگی و آثار شهید مطهری رحمه الله می اندیشم، همیشه توجه دارم که این زندگی به شهادت منجر شده است.

چقدر مناسب است تا در اینجا به دلیل تقارن سالروز شهادت استاد مطهری رحمه الله و روز معلم با ماه محرم، مقایسه ای هرچند اجمالی بین زمان زندگی امام حسین علیه السلام و دوران زندگی شهید مطهری رحمه الله داشته باشیم. در زمان امام حسین علیه السلام مردم از مسیر اصلی اسلام منحرف شده بودند و فکر می کردند کار یزید، کار مربوط به اسلام است; یعنی تصور نادرستی از اسلام داشتند. امام حسین علیه السلام که متوجه انحراف مسلمانان شده بودند، درصدد برآمدند تا آن را اصلاح کنند. شهید مطهری رحمه الله نیز سعی کرد همین راه را انتخاب کند. او در زمان خودش دید مسلمانان از دین خودشان تصور درستی ندارند; فکر می کردند دین اسلام و تشیع دینی است که با سلطنت طلبی سازگار است. یکی از مفاهیمی که در فرهنگ و ادبیات غرب رایج است، مفهوم تراژدی است. تراژدی در فرهنگ یونان باستان مفهوم بسیار عمیقی دارد که کتاب های زیادی نیز درباره آن نوشته اند. گاهی اوقات در اینجا به مباحثی که درباره امام حسین علیه السلام و کربلا انجام می شود، اصطلاح تراژدی کربلا را به کار می برند. به راستی آیا ما می توانیم این واقعه را تراژدی بنامیم؟ برای فهمیدن تراژدی، بایستی اندیشه و مفاهیم و نقش این مفاهیم در جامعه را مورد کنکاش قرار دهیم. یکی از نویسندگان فرانسوی به نام ژان پیر رنان که متخصص تراژدی یونانی است، می گوید: قلمرو تراژدی در جایی است که کارهای انسان با یک نیروی الهی محقق می گردد و در آن قلمرو معنای این کارها آشکار می شود. بنابراین کسی که در تراژدی کار می کند، یک وظیفه ای را قبول می کند که یک کار الهی را انجام دهد; کاری که با فهم معمولی انسان جور در نمی آید. وقتی ما تراژدی ایرانی را می خوانیم، چیزی شبیه آن را در تجربه خودمان جست و جو می کنیم و آن فهمی است که ما درباره جهان خودمان داریم و آن تراژدی با آن سازگاری دارد. از این جهت شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا چیزی بیش از یک تراژدی یونانی است; زیرا فقط یک داستان نیست بلکه واقعیت است; دیگر آن که ما در کربلا به جای عنصر جوانمرد و پهلوان، اهل بیت علیه السلام را داریم; هم چنین شهادت امام حسین علیه السلام چیزی نیست که صرفا برایش متاسف شویم، بلکه یک پیروزی هم هست; از همه مهم تر این که کربلا یک درس است برای ما و ما را دعوت به شهادت می کند و از ما می خواهد که حاضر باشیم تا در نظام امام مهدی (عج) وارد شویم. زندگی شهید مطهری رحمه الله نیز برای ما درس است; ایشان از امام حسین علیه السلام آموخت که باید حاضر باشد تا اگر فسادی در دین وارد شد، برای جلوگیری از انحراف دین حتی جان خود را در این راه فدا کند.

ما نیز اگر می خواهیم شاگرد شهید مطهری رحمه الله باشیم، باید حاضر باشیم تا انتقام بگیریم; امام ما شهید شد، ما هم باید حاضر باشیم شهید شویم، ان شاءالله خدا ما را هدایت کند تا راه مستقیم را تشخیص دهیم، ظلم را تشخیص دهیم و جلو آن بایستیم; بتوانیم نهضت خود را اصلاح کنیم و با مسلمانان دیگر یک امت قدرتمندی را تشکیل دهیم .

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

پرسش و پاسخ

جذابیت دین مبین اسلام از چه نظر برای شما اهمیت داشت; عقلی یا عرفانی؟

هر دو; اولین تحریک برای مطالعه در دین مبین اسلام در من، انقلاب ایران بود. من آن موقع در انجمنی که علیه سیاست آمریکا در جنوب آفریقا تشکیل داده بودیم، فعالیت می کردم. در آن انجمن برخی از افراد سوسیالیست با ایدئولوژی های مختلف حضور داشتند. من از طرفی دیدگاه سوسیالیست ها را قبول نداشتم و از سوی دیگر ایدئولوژی درستی هم نمی توانستم پیدا کنم. وقتی که با اسلام آشنا شدم، این نهضت و ایدئولوژی را که کاملا ضد ظلم بود، مناسب دیدم. بحث عدالت در میان مسلمانان - مخصوصا شیعیان - برای من بسیار جالب بود.

من وقتی با فلسفه و عرفان اسلامی آشنا شدم، دیدم مسلمانان درباره خدا به صورتی دیگر می اندیشند. فیلسوفان مسلمان می گویند خداوند، واجب الوجود یا وجود مطلق و وجود محض است; این برای بنده خیلی جالب بود. من هم وقتی که می خواستم درباره اسلام


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری