/90

فصلنامه دانشگاه اسلامى، شماره 15، ص 132

    دكتر شریعتی را بایستی در زمره یكی از نیروهای اصلی انقلاب، پس از شخص امام(ره) به شمار آورد. این دیدگاه كه به نوعی ریشه در واقعیتهای مسلّم اجتماعی دارد بازگو كنندهی همان اصل مهم، در وقوع همهی انقلابهای اجتماعی است و آن نقش «آگاهی» در تولّد انقلابهاست. به عبارت دیگر دورهی «ارشاد» را میتوان سكوی پرتاب نسل جوان به سوی اسلام و انقلابیگری و ظرف ذهنی انقلاب اسلامی به شمار آورد، كه طی آن مفاهیم ایدئولوژیكی و حركت زای انقلاب توسط شریعتی تفسیر مجدد گردید. به اعتقاد شریعتی اسلام، به خصوص تشیع، آن گونه كه بسیاری از روشنفكران مذهبی میگویند، نه اعتقادی محافظه كار و جزمی است، و نه آن گونه كه بعضی از روحانیون مرتجع میگویند، یك عقیده شخصی غیر سیاسی است، بلكه آرمانی انقلابی است كه همهی وجوه حیات، بویژه سیاست را در برمیگیرد، و مومنان حقیقی را وا میدارد تا به هرگونه ستم، بهرهكشی و بیعدالتی اجتماعی به نبرد برخیزند. شریعتی بر این باور بود كه نابسامانیهای كشور ایران؛ امپریالیسم جهانی، صهیونسیم بینالمللی، استثمار، سركوب، نابرابری طبقاتی، كارتلها، شركتهای چند ملیتی، نژاد پرستی،امپریالیسم فرهنگی و غرب زدگی هستند. شریعتی خود را ادامه دهنده و تكمیل كننده چیزی میدانست كه مسلمانان رادیكال نسل پیشین آغاز كرده بودند،یعنی تدوین دینی دنیاگرا كه برای روشنفكران نو جذابیت داشت، بیآن كه بازاریان سنتی و تودههای مذهبی را فراری دهد. دكتر شریعتی با نقد و برخورد انتقادی با مدرنیته و روشنگری قصد داشت كه الگوهای روشنفكری ایرانی را فراتر از غرب ببرد و از تبدیل شدن آن به مدینه فاضله جلوگیری كند. دكتر شریعتی در همین راستا اعلام كرد كه مذهب من یك مذهب ماوراء علمی است یعنی از علم میخواهد گذر كند، و عرفانی كه من مطرح میكنم یك عرفان ماوراء عقلی است، یعنی اینكه از بستر عقل و خرد عبور میكند و در یك موضع بالاتر مینشیند. به این ترتیب دكتر شریعتی برای دانشجویان یك فضای فكری را ترسیم كرد كه نه تنها در برابر غرب احساس حقارت نكنند بلكه احساس كند. كه دارای یك ایدئولوژی برتر و كاملتر هم هستند.

 

 


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری