/90

فصلنامه حکومت اسلامی، شماره 31 ،ص 158

از کتاب خلافت وامامت را فراتر و کامل تر از مبنای رهبری ظاهری یا حکومت بداند . او می نویسد:

«حکومت یکی از شاخه های امامت است . امروز این اشتباه خیلی تکرار می شود; تا می گویند امامت، متوجه مساله حکومت می شوند، در حالیکه مساله حکومت از فروع و یکی از شاخه های خیلی کوچک مساله امامت است .» (15)

در کتاب ولاءها و ولایت ها، ایشان برای امامت چهار شان ولایی قائل شده اند، (16) که عبارتند از: «ولاء محبت، ولاء مرجعیت، ولاء زعامت و ولاء تصرف » که مراد از ولاء محبت، دوست داشتن امام است که توسط پیامبر صلی الله علیه و آله خواسته شده (17) و مراد از ولایت مرجعیت، همان برتری و تسلط علمی است که امام دارد و همگان در مسائل خود باید به ایشان رجوع کنند و سوم ولاء تصرف است که نوعی ولایت تکوینی است که به اذن خدا می تواند در عالم وجود تصرف کند و نهایتا ولاء زعامت است که در قیقت شاخه رهبری اجتماعی امامت است که این مقاله، آن را مطمح نظر خود دارد . ولی به هر حال مساله رهبری تبلور و تجلی امامت به معنای عام است . استاد اصرار دارد که اهل سنت امامت را منحصر در بعد ولاء زعامت کرده اند تا بگویند نیاز به تنصیص نبی صلی الله علیه و آله نیست;

«با این معنا از امامت، حق با اهل سنت است . حضرت حجت در زمان غیبت که نمی توانند زمامدار مسلمین باشند» (18)

با معنای فراگیر از امامت که استاد بیان می کنند، رهبری اجتماعی در عین اصولی بودن، می تواند از فروع محسوب شود . به هر حال خاستگاه رهبری در فرهنگ اسلامی ریشه در فرهنگ وسیع و عمیق امامت دارد و از شعبه های ولایت و هدایت توحیدی است که در نبوت و امامت تجلی می یابد و ظاهرترین شکل آن، رهبری اجتماعی است . بر این اساس، رهبری اسلامی


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری