• لیست فهرست خالی می باشد
/90

9 اگر روح جسم بود، ادراک حسی، دانش، فضیلت، اندیشه و کمال نداشت. تمام ادراک های حسی جز با یک نیرو بیشتر نیست، این ادراک های بینایی، شنوایی... شعاع های یک نقطه اند (همان:1 /621).

10 اگر ادراک کننده جسم باشد مثل نقش مهر در موم باید از بین برود (همان:1/622).

11 دردها در اعضای مختلف بدن هستند، اما احساس کننده یک چیز بیشتر نیست (همان:622).

12 اگر روح همان جسم باشد، اندیشیدن ممکن نیست. زیرا زیبایی، عدالت و... را می اندیشید که معقول هستند و بعد ندارند و اینها غیر از ادراک حسی هستند (همان:1/623).

13 فضایل برخاسته از جسم نیست، زیرا خون و عناصر مادی نمی توانند هر کدام فضیلت ویژه داشته باشند، فضایل و مفاهیم ریاضی ابدی هستند، نمی توانند متعلق به جسم باشند که در حال فساد است (همان:1/624).

14 آثار روح چون اندیشه و ادراک و ... مستلزم وجود جوهری از نوع دیگری غیر از جسم است (همان:624).

15 کیفیت غیر از کمیت است؛ گاه کیفیت بیشتر در جسم کوچک و گاه جسم بزرگ کیفیت کوچک دارد، وقتی کیفیت ها مختلف شدند، آثار مختلف دارند و باید مفهوم های بی بعد باشند و نمی توانند مربوط به جسم باشند (همان:1/625).

16 روح بر تمام جسم راه یافته است. اگر روح جسم بود و با جسم دیگر امتزاج می یافت آن ویژگی و خاصیت اصلی خود را بالفعل نخواهد داشت، مثل دو شیء تلخ و شیرین و امکان ندارد جسمی در تمام نقاط جسم دیگر راه یابد (همان: 1/625).

17 روح بر تن فرمان می راند و گاه در برابر آن مقاومت می کند.

وی سخن فیثاغورس را که روح پدید آمده از جسم است، مثل هماهنگی که از موزون شدن سیم های چنگ پدید می آید چنین جواب داد (همان: 1/628).

18 روح جوهر است و هماهنگی جوهر نمی باشد و ثانیا هر کدام از اعضای بدن آمیزش ویژه دارد، پس باید روح جداگانه داشته باشد (همان:1/627 628).

19 وی سپس به امر حسی و تجربی توجه می دهد و می گوید: باید روح خود را بنگریم که چگونه است. روح طبیعت خدایی دارد، روح ادراک کننده است و روح همان عقل است. (همان: 1/629).

 

محور بحث فلوطین دو گانگی روح و جسم است. وی بر این سخن که روح پیش از جسم بوده، دلیل ویژه نیاورده است. مخاطب ایشان مادی گرایانی بودند که می گفتند روح همان جسم است

 


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری