/90

 

مجله قبسات، زمستان 1385، شماره 42،ص64

 

اصل علیت در جریان تاریخ

 

مسأله ای که در باره اصل علیت و تاریخ مطرح می شود، بررسی جریان این اصل در امور انسانی است به این معنا که آیا این اصل همان گونه که در امور خارجی و پدیده های طبیعی جریان دارد، در افعال و اعمال انسانی نیز جاری است یا حوزه آن فقط شامل اشیا و امور بی جان یا حیواناتی می شود که در امور زندگی خود مشی خاص و پیش بینی شده ای دارند کسانی که انسان را از دایره اصل علیت خارج می کنند، با این دغدغه مواجهند که افعال و اعمال انسان را با توجه به قدرت اختیاری که دارد نمی توان تحت ضوابط و مقرارت مشخصی قرار داد که اصل علیت بدان حکم می کند. او همواره آزاد است که بدون اعتنا به هر ضابطه ای و به دلخواه خود عمل کند و شیوه ای خلاف سیره همگان برای خود برگزیند. برخی نیز مانند ابن خلدون، تمام سلسه های تاریخی مدون خود را اساساً نوعی عبرت می داند (مهدی، 1373: ص78) که به نوعی ارتباط حکمت و علوم عقلی با تاریخ و جریان های تاریخی اشاره دارد. به عبارت دیگر، آدمی را به اندیشه در باره رویدادهای ظاهری جهان و کردارهای بشر وا می دارد و او را به آگاهی از اصول عقلی ورای آن ها رهنمون می شود.

 

 

 

از کسانی که بررسی این مطلب برایشان اهمیت دارد و موضع سلبی و ایجابی مطلب می تواند در ارائه آرای آن ها مهم تلقی شود، محققان فلسفه تاریخ هستند. آن ها همواره با این پرسش مواجهند که آیا می توان از تاریخ بشر برای پیش بینی افعال و اعمال بشری در مسیر زندگی آینده بهره گرفت یا نه. این پیش بینی، مستلزم پاسخ به سؤال مطرح شده است که آیا اصل علیت در حوزه ای انسانی نیز جای می گیرد یا نه. پاسخ مثبت، راه پیش بینی را فراهم می سازد و جواب منفی، افعال انسانی را از قرار گرفتن تحت هر گونه ضوابطی مبرا ساخته و به این وسیله اساس ارزش تاریخ و فلسفه آن مورد سؤال قرار می گیرد؛ چون وقتی فعلی از افعال انسانی قابل پیش بینی نباشد، دیگر دانستن این که انسان ها در فلان برهه از تاریخ، این کار و فعل را انجام دادند مهم نیست.

 

 

 

دیدگاه هگل و مارکس

 

لازم است پیش از ورود به بحث، به آرای دو اندیشه ور که به طور برجسته در باره روند تاریخ، فلسفه آن و جریان علیت در آن به بحث پرداخته اند، به اختصار اشاره شود.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری