/90

 

قبسات، زمستان 1382و بهار1383 ص56

 

ادراكات اعتباري در مقابل ادراكات حقيقي است. ادراكات حقيقي، انكشافات و انعكاسات ذهني واقع و نفسالامر است... ؛ امّا ادراكات اعتباري، فرضهايي است كه ذهن به منظور رفع احتياجات حياتي، آنها را ساخته و جنبة وضعي و قراردادي و فرضي و اعتباري دارد و با واقع و نفسالامر سر و كاري ندارد. ... ادراكات حقيقي تابع احتياجات طبيعي موجود زنده و عوامل مخصوص محيط زندگاني وي نيست و با تغيير احتياجات طبيعي و عوامل محيط تغيير نميكند و امّا ادراكات اعتباري تابع احتياجات حياتي و عوامل مخصوص محيط است و با تغيير آنها تغيير ميكند. ... ادراكات حقيقي، مطلق و دائم و ضروري است؛ ولي ادراكات اعتباري، نسبي و موقت و غيرضروري است (مطهري، 1380: ج 6، 372).

حال اگر نيم نگاهي به محتواي ادراكي ذهن خود بيندازيم، خواهيم ديد بسياري از ادراكات ما اعتبارياند و در ظرف احساسي خاصّي پديد ميآيند و با از بين رفتن آن حالت، نابود ميشوند.

وقتي ميگوييم: «علي، رئيس اداره است»، در واقع نقش كنشي داريم و ادراك مذكور، صرفاً محصول تماس منفعلانة ذهن با عالم خارج نيست. اصولاً مفهوم رياست علي در ظرف احساسي خاص و براي مقاصد مشخّص ظهور و بروز مييابد.

در عالم واقع، مفهوم رأس فقط براي دلالت بر اندام خاص بدن است؛ امّا اين مفهوم به صورت استعاري و به تحريك قواي احساسي براي رسيدن به مقاصد خاص به علي هم گفته ميشود. اين ادراك اعتباري تا وقتي باقي است كه آن دواعي احساسي وجود داشته باشد، و مقصود مذكور حاصل نيايد.

ملكيت، وجوب و حتّي حُسن و قبح، مفاهيمياند كه در بسياري از موارد به صورت اعتباري به كار گرفته ميشوند. مالكيت واقعي در مورد انسان و قواي او است؛ ولي به صورت مجازي دربارة انسان و شيء خارجي مانند باغ و خانه و ماشين هم به كار ميرود.

رياست علي، مالكيت خانه براي محمّد و... اموري واقعي نيستند كه براي هر ناظري مشكوف باشد. اين امور فقط در ظرف اعتبار كه البتّه متّكي به دواعي احساس طبيعي انسان است، حاصل ميآيند. اينها انعكاس ذهني امر واقع نيستند؛ بلكه خود، محصول فعّاليت جعلي ذهنهستند؛ البتّه براي فهم درست اين مسأله بايد به دو نكته توجّه كرد: اوّل اينكه مقصود از فعّاليت جعلي و ابداعي ذهن، اين نيست كه براي مثال، مفهوم رياست يا مالكيت ساختة ذهن است. اصولاً ذهن


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری