/90

قبسات، زمستان 1382و بهار1383 ص55

 

«نبايد» اهمّيت فراواني دارند؛ زيرا اوّلي، نماد مفاهيم ارزشي به معناي خاص و ديگري نماد مفاهيم الزامي اخلاقي است؛ از اين روي، در اين مقاله، براي رعايت اختصار مقصود از مفاهيم اخلاقي را در همين دو مفهوم «حسن» و «بايد» ميگيريم.

نظرية اعتباريات علّامه طباطبايي

علّامه طباطبايي كه استاد شهيد مطهري است، در متن كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم خود و نيز در رسائل سبعه، مبحثي تازه را كه دستكم به صورت منظّم و مبوّب در آثار پيشينيان ديده نميشود، باز ميكند. اين بحث با عنوان ادراكات اعتباري، به طرح و بسط نظريهاي ميپردازد كه بعد به نام نظرية اعتباريات معروف شد.

نظرية اعتباريات كه در اصل به راه حلّي براي بيان چگونگي تغيير و تحوّل در برخي از ادراكات انسان طرح شد،[1] در نوشتههاي خود علّامه و شاگردانش دامنة گستردهاي يافت و حتّي به عنوان تحليلي از چگونگي مفاهيم اخلاقي هم مورد استفاده قرار گرفت.

اين نظريه به اختصار ميگويد:

ادراكات انسان به دو بخش عمدة حقيقي و اعتباري تقسيم ميشود. مشخّصةادراكات حقيقي آن است كه ذهن آدمي در آن فقط به عنوان دريافت كنندة واقعيتي است كه مستقل از دواعي احساسي فرد وجود دارد. شخص آدمي حتّي اگر از درخت متنفّر باشد، وجود آن را به عنوان يك واقعيت ميپذيرد و درمييابد؛ بنابراين، ادراك وجود درخت در مقابل چشمان وي، يك ادراك حقيقي است؛ البتّه ادراكات حقيقي انواع مختلفي دارند كه سادهترين شكل آنها ادراكات حسّي است؛ ولي گونههاي ديگري از ادراك واقعيت وجود دارد كه به تنهايي از حس برنميآيد؛ مثلاً درك علّيت حركت دست براي حركت توپ، هرچند بر بستر چند ادراك حسّي صورت ميگيرد، امّا اصلاً دركي عقلي است كه در اصطلاح فيلسوفان مسلمان، ادراكات انتزاعي نام دارد و به نام معقولات ثانية فلسفي مشهور است. به هرحال، در مقابل انواع مختلف ادراكات حقيقي، نوعي از درك وجود دارد كه به نام «اعتباري» خوانده ميشود (ر.ك. جوادي، 1375، فصل پنجم).



[1]1. شهيد مطهري در مقدّمة مقالة ششم، طرح نظرية اعتباريات را پاسخي براي اين پرسش ميداند كه چگونه ممكن است ادراكات آدمي از محيط زندگي وي متأثّر باشد. طبق اين نظريه، اعتباري بودن برخي از ادراكات، انعطاف لازم را براي تغيير و تبدّل در آنها فراهم ميآورد (مطهري، ج 6، 372).

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری