/90

آموزش معارف اسلامي،سال سيزدهم، شماره 47، ص22

 

به عنوان اولین مظهر فعالیتهایی یاد کرد که هدف این فعالیتها «ایجاد پلی بود میان فرهنگ قدیم و فرهنگ جدید؛میان طبقهء تحصیلکردهء قدیم و طبقهء تحصیلکردهءجدید،میان اندیشهء غربی و اندیشهء شرقی و بالاخره میان دانشگاهی و روحانیت».8 استاد مطهری اینگونه بحثها را در سطوح غیر تخصصی و عامیانهتری نیز مطرح میکرد؛مثلا در همین ایام،در مباحث عمومیتری که بعدها در کتابی به نام حکمتها و اندرزها منتشر شد،در سخنرانیای تحت عنوان«موجبات کاهش تأثیر تعلیمات دین»،باز از مردهبودن تلقی مسلمانان از اسلام شکوه میکند. ظاهرا این مسأله احیای فکر دینی با مسألهء«علل انحطاط مسلمین» که از مدتها پیش برای او مطرح بوده است،گره میخورد؛چرا که در همین سالها سخنرانیهایی دارد پیرامون حدیث«الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»و دامنهء بحث را به علل انحطاط مسلمین میکشاند.9با این سخنرانی دغدغهء ایشان دربارهء علل انحطاط مسلمین حادتر میشود و لذا در هیأتهای مؤتلفه اسلامی مباحث انسان و سرنوشت را آغاز میکند و این مباحث را با مقدمه مهمی دربارهء عظمت و انحطاط مسلمین در سال 1345 منتشر میسازد، که درباره وقایع این ایام به بعد،اندکی بعد توضیح خواهم داد.

نکتهء جالبی را که از این دوره باید ذکر کنیم،تفاوت موضعگیری استاد مطهری با سایر روشنفکران دینی این عصر است که نشان میدهد ایشان موضع مستقلی داشتهاند و نه تنها تحتتأثیر جوّ حاکم بر فضای روشنفکری واقع نمیشدهاند،بلکه سعی داشتند در هر عصری،آن بحثهایی را که سایر روشنفکران از آن غفلت کردهاند،مطرح سازند.بهترین شاهد این مدعا آن است که در سال 1341، جلال آل احمد کتاب غربزدگی را منتشر ساخت که کل جریان روشنفکری در ایران را تحتتأثیر قرار داد؛ تا جایی که از نظر بسیاری،گفتمان مسلط این دوره، بحث غربزدگی بود و حتی فخر الدین شادمان در سال 1344 پیشنهاد کرد در برابر شرقشناسی غربیان، رشتهای به نام فرهنگشناسی یا غربشناسی تأسیس شود.10مطهری با اینکه این کتاب آل احمد را خوانده بود11،اما در همین ایام که بحث نقد تجدد بازارش بسیار گرم بود،وی توجهش را به نقد سنت معطوف و مباحثی همچون احیای فکر دینی را مطرح میکرد که داستانش را گفتیم. شبیه چنین موضعگیریهایی را باز هم شاهدیم.مثلا در حوالی سالهای 1349 و 1350 که مخصوصا با بحثهای دکتر شریعتی و اقدامات برخی از سازمانها و گروهها،توجه همگان به جنبههای اجتماعی اسلام جلب شده بود،ایشان بحثهایی در باب جنبههای معنوی اسلام مطرح ساخت(که عمدتا در کتاب گفتارهای معنوی آمدهاند)و نسبت به غفلت از این ابعاد هشدار داد.

از دیگر اقدامات ایشان در سال 1341،یکی شروع درسهای اقتصاد اسلامی در مدرسهء مروی تهران بود.دیگری شکلدادن جامعهء روحانیت مبارز تهران است،همراه با شخصیتهایی از قبیل شهید بهشتی،مهدویکنی،هاشمی رفسنجانی و....جامعهء روحانیت در هشت منطقهء تهران فعالیت میکرد که هر منطقه زیر نظر دو نفر بود و کل اینها زیر نظر دو یا سه نفر مشاور عالی، که شهیدان مطهری و بهشتی،مهمترین آنها بودند.

 

از دیگر حوادث این سال تشکیل جلسات کنگرهء انجمنهای اسلامی ایران در مدرسهء کمال و مسجد جامع نارمک به مدت دو سال بود که مطهری با اینکه از مؤسسان و عضو دبیرخانه دایمی آن بود،چندان به عنوان سخنران حاضر نمیشد و برخی معتقدند علتش این بوده است که«اغلب سخنرانان آن مثل مهندس بازرگان،دکتر سحابی،آیت الله طالقانی و...غالبا به شاه حمله میکردند ولی بهطور سطحی و با تمسخرکردن وی و سیاستهایش؛ولی مطهری در فکر پایهریزی بنیادهای اصیلی برای انقلاب بود تا اسلامیت آن حفظ شود.»12البته با توجه به مشی سیاسی استاد مطهری این سخن پذیرفتنی است.توضیح مطلب اینکه استاد مطهری،مخصوصا پس از طی دورهء زندان بهخاطر نقش مهمی که در برپایی قیام 15 خرداد داشت،13سعی میکرد بیشتر پشت جبههء فکری انقلابیون را تأمین کند.از جمله حجة الاسلام انواری در این زمینه میگویدپس از جریانات خرداد 1342،چهار یا پنج گروه که فعالیت مذهبی داشتند و بین تهران و قم رفت و آمد میکردند،به فکر تشکل افتاده بودند.امام آنها را جمع و با هم آشنا کرد واینها در تهران«جمعیت مؤتلفهء اسلامی»را پایهگذاری کردند که مطهری،بهشتی و...از همان آغاز در آن حضور داشتند.پیشنهاد مطهری در اولین جلسهء تهران این بود که باید دو جبهه تشکیل دهیم،یکی در جلو و آشکار و دیگری در عقب که کارش فکر و ایدهدادن به جلوییها باشد.این جمعیت یک کمیتهء مرکزی داشت و یک شورای روحانی که مطهری و بهشتی و من و...در آن بودیم که از وظایف مهمش تهیهء خوراک فکری بود.بسیاری از ایدهها مال مطهری بود ولی اصرار داشت نامش مخفی بماند.پس از تبعید امام به ترکیه(13 آبان 1343 بعد از جریان کاپیتولاسیون)در اواخر سال 43 هیأت مؤتلفه به فکر افتاد از صورت فعالیت تعلیمی و ایدئولوژیکی بیرون آید و به صورت سازمان سیاسی-نظامی وارد کار شود که بنده هم موافق بودم،ولی مطهری میگفت ما هنوز یک ایدئولوژی صحیح و مدون ارائه ندادهایم و جوانها فعلا فقط با احساسات پیش میروند و اطلاعاتشان نسبت به اسلام کم است؛ممکن است اینها


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری